عروس خانم چایی آورد زدم تو حالش گفتم من چایی نمیخورم اگه هست قهوه بدون شیر و شکر برام بیار
یادش بخیر واسه یه بنده خدایی رفته بودیم خاستگاری , بعد قرار شد عروس و داماد برن توی یه اتاقی حرفاشونو بزنن دهن سرویسا 10 دقیقه صحبت کردن بعد صدای ملچ و ملوچ لب گرفتنشون میومد من کنار در اتاق بودم میشنیدم
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
3 کاربر مقابل از R A S O O L عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .