وقتی اجازه دادم رسول بیاد خواستگاریت میفهمینوشته اصلی توسط Lost Queen
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...] من به عنوان همزادش اجازه میدم بیای برداری ببریش... مال خودت پسرم خوشبخت بشید
هر روز با یه کیسه ذغال و تنباکو میای
ای به تو زنده همه من
ای به تنم جان همه تو
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
نه دلیوری دارمهر روز با یه کیسه ذغال و تنباکو میای
میارن برام بچه خوشگل هایی که استخدام کردم کارا رو ردیف میکنن من میام سرکشی میکنم و میرم
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
لیست رفقا رو تنظیم کن پس از کودتا عذر باقی کارمندا رو بخوایم خودمون کم دوست و اشنا بیکار نداریم کنج همین انجمن... بعد از اینم ساختمون و سرویسا رو میفروشیم از همینجا شرکتُ اداره میکنیممهندس رفیقمه
یه شرکت پر بچه خوشگل
یه شرکت پر بچه خوشگل
کاری میکنم که از ازدواج کردنت پیشمون شی
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
نه بابا گناه دارنلیست رفقا رو تنظیم کن پس از کودتا عذر باقی کارمندا رو بخوایم خودمون کم دوست و اشنا بیکار نداریم کنج همین انجمن... بعد از اینم ساختمون و سرویسا رو میفروشیم از همینجا شرکتُ اداره میکنیم
یک بار دیگه پستی با مضمون چس ناله و با محتوای شکلک گریه و ناراحتی و این دست ادا اطوارا بفرستی اخراجیای به تو زنده همه من
ای به تنم جان همه تو
یکی منو بگیره
وقتی اجازه دادم رسول بیاد خواستگاریت میفهمی
غیرتتو هاپو خورد؟
در حال حاضر 147 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 147 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
