من اینو به چشم خودم دیدمنوشته اصلی توسط azade
من اینو به چشم خودم دیدم
رونالدو بدشانس ترین بازیکن جهان!!!!
دختره فرق بین عطرحرم وادکلن رو نمیدونه...!!!
بعد پست گذاشته پسرباس عطرتلخ بزنه...!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بیابرو مقنعه تو اتو کن ساعت ۷بایدبری مدرسه بااون
سیبیلات...
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
زنی به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟ می توانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد ؟
شیطان گفت : آری , این کار بسیار آسان است !
پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند , اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد .
پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد .
سپس زن گفت : اکنون آن چه اتفاق می افتد را ببین و تماشا کن !
زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت :
چند متری از این پارچه ی زیبا می خواهم , پسرم می خواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد .
خیاط پارچه را به زن داد .
سپس آن زن به خانه مرد خیاط رفت و در زد و زن خیاط در را باز کرد .
زن به او گفت : ممکن است برای ادای نماز وارد خانه تان شوم ?
زن خیاط گفت : بفرمایید ، خوش آمدید .
پس از آن که نمازش تمام شد , بدون آنکه زن خیاط متوجه شود , آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت و سپس از خانه خارج شد .
هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت , آن پارچه را دید , فورا داستان آن زن و معشوقه پسرش را به یاد آورد و همان موقع به فکرطلاق همسرش افتاد.
سپس شیطان گفت : اکنون من به کید و مکر زنان اعتراف می کنم .
آن زن گفت : کمی صبر کن ,
نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر بازگردانم ؟؟؟!!!
شیطان با تعجب گفت : چگونه ؟؟
روز بعد آن زن پیش خیاط رفت و به او گفت : از همان پارچه زیبایی که دیروز از شما خریدم , کمی دیگر می خواهم , زیرا دیروز برای ادای نماز به خانه زنی محترم رفتم و آن پارچه را آن جا فراموش کردم و خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم .
اینجا بود که مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد و او را به خانه برگرداند .
الان شیطان در بیمارستان روانی به سر می برد و هر زنی را که می بیند , جیغ می کشد ....
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
پیش تو از یاد بردم روزهای سختی ام را
کم فعالیت شدیا ، اون امتحان عملی که قرار بود بری تهران بدی رو دادی؟
چطور بود از نظرت؟
سرم بشدت درد گرفت ، مجبور شدم برم بخوابم
اینا همش وجنات میلاد هستش و بس
ویرایش توسط rebasss : 08-11-2015 در ساعت 12:00 PM
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
دختره فرق بین عطرحرم وادکلن رو نمیدونه...!!!
بعد پست گذاشته پسرباس عطرتلخ بزنه...!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.بیابرو مقنعه تو اتو کن ساعت ۷بایدبری مدرسه بااون
سیبیلات...
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
به دوست دخترم میگم بیا باهم والیبال بازی کنیم!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.میگه به شرطی که من دروازه وایسم!!!
الان 3روزه دارم خودمو با تور والیبال دار میزنم بلکه خفه شم!!!
مورد داشتیم: عروس سر سفره عقد نرفته گل بچینه.
.
.
.
ولی بجاش داماد رفته گوجه سبز بیاره.
برای ویار عروس.!!!!!!!
اصلا اوضاع وخیم تر از اونیه که فکر میکردیم.
والا.
هستم کم و بیش .. اره اونو که 2 هفته پیش رفتم دادم ...
کم فعالیت شدیا ، اون امتحان عملی که قرار بود بری تهران بدی رو دادی؟
چطور بود از نظرت؟
بد نبود .... در حد تمرین خودم رازی کننده بود ... ولی فک نکنم قبول بشم
هیچکی مثل موسیقی آدم رو درک نمیکنه..هیچکی
در حال حاضر 59 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 59 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
