روي ويترين يك كتابفروشي در شهر رم نوشته شده:
"همه عشقي چون رومئو و ژوليت مي خواهند بدون اينكه بدانند اين عشق 3 روز دوام داشت و جان 6 نفر را گرفت!
لطفا كتاب بخريد و كتاب بخوانيد " !
روي ويترين يك كتابفروشي در شهر رم نوشته شده:
"همه عشقي چون رومئو و ژوليت مي خواهند بدون اينكه بدانند اين عشق 3 روز دوام داشت و جان 6 نفر را گرفت!
لطفا كتاب بخريد و كتاب بخوانيد " !
تقدیم به بانو
بانوی شرقی من
ای غنی تر از شقایق
مال تو ، ارزونی تو
خورجین قلب این عاشق
توی این خورجین کهنه
شعر عاشقانه دارم
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
ازشادمهر عقیلی عزیز یه سوال داشتم
تو اون آهنگی که میخونه
از آدمهای شهر بیزارم
چون با یکیشون خاطره دارم
.
.
.
.
.
.
ِ
ِ
شهر مورد نظر احیانا جده نیست؟
مورد داشتیم عروس یه ساعت
.
.
.
.
.
.
پشت در آرایشگاه مردونه منتظربوده تا کار ابروی داماد تموم بشه
توصیه امریکایی:
سال اولی که یه مدل جدید ماشین میاد بیرون نخرید؛ که کمپانی ایراداشو بفهمه برطرف کنه بعد سال دوم بخریدش.
توصیه ایرانی:
سال اولی که یه مدل جدید ماشین میاد بیرون, سریع بخرید؛ تا هنوز کمپانی فرصت نکرده گند بزنه بهش
گفتگوی کاملاً جدی بین دو دخدر در تاکسی :
اولی : مربی تئاترمون قبلاً دستش تومور داشته !
دومی : تومور مغزی ؟!
اولی : نمی دونم ، اونشو نگفت !
حسین میره عیادت مادر زنش.میگه بهتری؟ میگه تبم قطع شده ولی گردنم هنوز درد میکنه..میگه انشاالله اونم قطع میشه.
مجی کرم معده میگیره خود کرمه تو معده مجی زخم معده میگیره!!!
صابر نام خانوادگيش " خبردار " بوده! ( پ. ن : بعدا عوض كرده )
ميره سربازي، هر وقت فرمانده ميگفته: خبررررردار
صابر دست بلند ميكرده ميگفته : حاضر قربان!
فرمانده هم بهش ميگفته:
با تو نبودم ! ( فرمانده قصه ما با ادب بوده)
صاف بايست!
يه روز يه هيات نظامي قرار شد بيان بازديد
فرمانده براي اينكه آبروش نره بهش يك ماه مرخصي ميده
هيات بازديد كننده اومدندفرمانده بلند گفت: خبرررررررردار
همه داد زدن : رفته مرخصي!
در حال حاضر 40 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 40 مهمان ها)