من از سفر میام،با اسب خستگی،
از فتح یک سراببا سایه بونی از گرمای افتاب
با زخم خار و شن،سوغات کوره راه
با گل سنگی به دوش،از دشت بی گیاه
یه کوزه اب سرد،یه سفره نون میخوام
کو؟ بسترم کجاست؟من از سفر میام
ببین که رخت من،غبار جاده هاست
ببین که دست من،برای من عصاست
تن خسته و غریب،تنها و دربه در
با حسرت پناه،با وحشت سفر
یه سقف مهربون،یه سایه خواب میخوام
نوازشم بکن،من از سفر میام
با من چه دردها،از این سفر به جاست
غصه بغل بغل،با من چه گریه هاست
من از سفر میام،تا با تو سر کنم
تو جاده های عشق،با تو سفر کنم
با کوله باری از حرفای گفتنی
حرفای تلخ تلخ،اما شنفتنی
یه سوسوی چراغ،یه تکیه گاه میخوام
در بر بگیر منومن از سفر میام![]()