مگر در این شب دیر انتظار عاشق کش
به وعده های م-مه های تو زنده دارندم ...
مگر در این شب دیر انتظار عاشق کش
به وعده های م-مه های تو زنده دارندم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
بعععععله ، داستان جدید کلید خورد ، هفته دیگه همین موقع چس ناله های رسولو میشنویم در حسرت خانوم پرستار ، ابرو کمون و ...
من میگم داری میری یه ادکلن سی تومانی با خودت ببر شاید موردی جور شد بهش پشینهاد بی شرمانتو بده
از الکی نگو ، عزیزم سلام
تو هم با رسول برو عمل کن ، طرز فکرتو میگم ...
فقط اون اسمش جبران بود مگه؟
یه جبران ترگل و ورگل براتون جور میکنم
رفقا من برم دیگه ، امروز نا پر هیزی کردم
سلام و بزرگواری منو به بقیه دوستان که ندیدمشون برسونین
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
همچنان محمد معتمدی
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 87 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 87 مهمان ها)