الان خواهرت با خودش میگه رسولُ آوردیم ابروشو درست کنن زدن بدتر چشمشم کور کردننوشته اصلی توسط Rasool24
الان اومد تو اتاق یه شیرینی رو میز بود گفتم بفرمایید گفت نه مرسی ممنون بعد گفتم بفرمایید اینو واسه شما گذاشتم خندید گفت نه مرسی من دستام کثیفه
خواهرم وقتی این صحنه رو دید تا لحظاتی روی استند بای بود
طفلی داداشم عاشق شدهاینو دیگه چی کار کنیم!
برعکس دم به دقیقه هم میاد تو اتاقالان خواهرت با خودش میگه رسولُ آوردیم ابروشو درست کنن زدن بدتر چشمشم کور کردن
طفلی داداشم عاشق شده
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
دردم نهفته به ز طبیبان مدعیالان اومد تو اتاق یه شیرینی رو میز بود گفتم بفرمایید گفت نه مرسی ممنون بعد گفتم بفرمایید اینو واسه شما گذاشتم خندید گفت نه مرسی من دستام کثیفه
خواهرم وقتی این صحنه رو دید تا لحظاتی روی استند بای بود
باشد که از خزانه غیبم دوا کند ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
به به ناز نفست قناریدردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که خزانه غیبم دوا کند ...
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
قناری
معشوق چون نقاب ز رخ در نمیکشدبه به ناز نفست قناری
هر کس حکایتی به تصویر چرا کند ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
تقدیم به چشم های درشت خانوم پرستار :معشوق چون نقاب ز رخ در نمیکشد
هر کس حکایتی به تصویر چرا کند ...
پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشی
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
چندان که گفتم غم با طبیبانتقدیم به چشم های درشت خانوم پرستار :
پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشی
درمان نکردند مسکین غریبان ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دیشب واقعا خیلی دندونم درد میکرد 24 ساعتم نخوابیده بودم رفتم خوابیدم اما تا خود صبح اصلا خوابم نبرد از درد ....قناری
دیدی بعضی وقتا آدم خوابش نمیبره تو رخت خواب حوصله اش سر میره چقد افتضاحه !هی اینور و اینور میشه
بالاخره هر جوری شد خود صبح صبر کردم شد ساعت 8 نمیدونم چی شد دیگه خوابم برد تا 3
چندان که گفتم غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان ...
همه با هم دست هارا به سوی آسمان دراز کنیم و از خدا بخواهیم
شیفت شب هم همین پرستار باشه
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
در حال حاضر 61 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 61 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
