فعلا بریم شام بخوریم بعد میام
فعلا بریم شام بخوریم بعد میام
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
به بودنت عادت کردم بیانوشته اصلی توسط Rasool24
فعلا بریم شام بخوریم بعد میام
از بس به تار زلفت دل ها گرفته منزل
دل را کجا بجویم یک زلف و این همه دل ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
سگ تو روحت حالمو نگیر دوباره اه ......از بس به تار زلفت دل ها گرفته منزل
دل را کجا بجویم یک زلف و این همه دل ...
دندونت چشه دقیقا،درمان کن اینقدر اذیتت نکنه خیلی درد دندون بدهدیشب واقعا خیلی دندونم درد میکرد 24 ساعتم نخوابیده بودم رفتم خوابیدم اما تا خود صبح اصلا خوابم نبرد از درد ....
دیدی بعضی وقتا آدم خوابش نمیبره تو رخت خواب حوصله اش سر میره چقد افتضاحه !هی اینور و اینور میشه
بالاخره هر جوری شد خود صبح صبر کردم شد ساعت 8 نمیدونم چی شد دیگه خوابم برد تا 3
آره زیاد پیش اومده، خیلی بده اعصاب خورد کنه خخ
ینی از شبش تا خود 3 هیچی نخوردی؟ تجزیه نشدی تو خواب
باز خوبه که خوابیدی شکر
ولی شب بخوابی خیلی بهتره اینجوری خوابیدن تو افسردگی و این چیزا هم بی تاثیر نیس
دل جای تو شد وگرنه پرخون کنمش
در دیده تویی وگرنه جیحون کنمش ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
نگران باش حل نمیشهدندونت چشه دقیقا،درمان کن اینقدر اذیتت نکنه خیلی درد دندون بده
آره زیاد پیش اومده، خیلی بده اعصاب خورد کنه خخ
ینی از شبش تا خود 3 هیچی نخوردی؟ تجزیه نشدی تو خواب
باز خوبه که خوابیدی شکر
ولی شب بخوابی خیلی بهتره ساعت اینجوری خوابیدن تو افسردگی و این چیزا هم بی تاثیر نیس
بیا در آغوش شیطان ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
بکن داش بکن
با منی؟
با منی؟
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 64 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 64 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
