زندگی من یعنی شیب خط گردنت
وقتی به پهنای شانه ات می رسد
یعنی رگ برجسته ی دست هایت
وقتی آنها را در هوا تکان می دهی
یعنی مهربانی شباهنگام و خواب آلودت
وقتی که می پرسی: " سردت نیست؟ "
یعنی رگه های قرمز چشمانت
وقتی خستگی در چشمانت موج می زند
یعنی موهای خیس روی پیشانیات
که به عطسه می اندازدت
زندگی من یعنی ...
تو !
یعنی همین دلتنگی نفس گیر
وقتی این شعر را برایت می نویسم...
حکم دل کردم... وليکن اول بازی بريد
دل بدستش داده بودم پس چرادل ميبريد!؟!
نوبتی ديگر گذشت و نوبت من باز شد
شک و ترديد صدور حکم هم آغاز شد
چشم در چشم حريف وديگری بردست يار
بر زمين انداختم سرباز دل را بيقرار
اشتباهی کرده بودم، آس دل دستش نبود
هيچ خالی مثل خال هندوی مستش نبود
شاه داشت اما حريفم بی بی دل را ربود
برگ های بی ثمر از دست من افتاده بود
بعد از آن بازی نگشتم من دگر گرد قمار
نه گذرکردم ازآن کوچه، نه آن شهروديار...
بعضیا قبل خواب رویاشونومرور میکنن
بعضیا برنامه های فرداشونو
ولی من دعا میکنم خواب زودتر ازاشک بیادسراغم
** ســـعـــیـــد تـــنـــهـــا **
هـــمـــیـــشـــه بـــایـــد یـــکـــی بـــاشـــه کـــه بـــخـــاطـــرش هـــرروز بـــری بـــاشـــگـــاه!!!
آیـــنـــه کـــه نـــمـــیـــتـــونـــه قـــربـــون صـــدقـــه هـــیـــکـــل عـــضـــلـــه ایـــت بـــره...
آمــدم بـــا بــوســه بیـــدارش کـــنم رویـــم نـــشد
از هـــوایِ عـــشق سرشــارش کــنم رویــم نــشد
در دلــم گفــتم مــن عــاشـق پیـــشه یِ چــشم تــوام
خــواستــم آهسته تـکـــرارش کنم........... رویــم نـــشد !!
شنیدین میگن از هرچی بترسی یه روز سرت میاد؟؟؟؟؟!!!
اون از عاشقی میترسید.............
بالاخره عاشقش کردم.
اما من........
از.......
خیانت..........*_*
تنهایی راه رفتن سخت نیست ولی... وقتی ما این همه راه رو با هم رفتیم... تنهایی برگشتن سخته... :(
همـــــــه میــــــگن
گوشی
زیاد دستـــــتــــــه یکـــــم بذار کنــــــار...
امــــــّا هیـــــشکے نمیــــــگه چــے
بہ روزت اومده
ڪه
⇦گوشی ⇨
شده....
همدمت...... :|
در حال حاضر 78 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 78 مهمان ها)