دسشویی پارک بودم یکی در زد.
گفت: سلام خوبی؟
من با خجالت گفتم: خوبم مرسی!
گفت: چیکا میکنی؟
گفتم: آدم اینجا چیکار میکنه؟
گفت: میتونم الان بیام اونجا؟
عصبی شدم گفتم: هنوز کار دارم.
یهو گفت: بهت زنگ می‌زنم الان یه اسکل تو دستشویی داره جواب منو میده!!
آفتابه که غش کرد
نوشته اصلی توسط Snow White
خدا خفت نكنه انقدر خنديدم
دسشویی پارک بودم یکی در زد.
گفت: سلام خوبی؟
من با خجالت گفتم: خوبم مرسی!
گفت: چیکا میکنی؟
گفتم: آدم اینجا چیکار میکنه؟
گفت: میتونم الان بیام اونجا؟
عصبی شدم گفتم: هنوز کار دارم.
یهو گفت: بهت زنگ می‌زنم الان یه اسکل تو دستشویی داره جواب منو میده!!
آفتابه که غش کرد
میلاد ميميره،(دور از جونش) يه فرشته مياد ببرتش بهشت! وسط راه ميبينه چند نفر نشستن تریاک ميکشن! ميگه: همینجا منو پياده کن! فرشته ميگه: از اينجا بهترم هست! جلوتر ميبينه چند نفر دارن رو کفی هروئين ميکشن! ميگه: واستا همینجا پيادم کن! فرشته ميگه: از اينجا بهترم هست! ميرن جلوتر ميبينه چند نفر دارن تزريق ميکنن! ميگه: همینجا واستا جون مادرت! فرشته ميگه: صبر کن از اينجا بهترم هست! میلاد ميگه: تو دروغ میگی، میخوای منو ببری کمپ!
آخيآتي ماهي ما هم زود ميمرد ولي اين ماهي از عيد مونده تا دستمو بالاي تنگش ميبينه مياد سطح آب با حركت دستم حركت ميكنه منتظر غذاس
دقیقا ماهیِ منم همیجوری بود تا میرفتم بالا سرش از شادی بند نمیشد یه جا اخه فقط خودم بهش غذا میدادم
خدا خفت نكنه انقدر خنديدم
میگن تو کره جنوبی صدا بزنی ” کیم ” همه بر میگردن !
یه چیزی تو مایه های “مهندس یا حاجی خودمونه
اتی ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﻨﺪﻭﻧﻪ ﺑﻪ ﺷﺮﻁ ﭼﺎﻗﻮ ﺑﺨﺮﻩ ﺍﺯ ﻭﺍﻧﺘﯽ،،،،
ﯾﺎﺭﻭ ﭼﺎﻗﻮ ﺯﺩﻩ ﺑﻪ ﻫﻨﺪﻭﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﺧﻮﺑﻪ ؟
اتی ﮔﻔﺘﻪ ﺧﻮﺑﻪ ،
ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﺳﺎﻟﻤﺸﻮ ﺑﺪﯾﻦ |:
.
.
.
.
.
.
.
3 ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺯ ﻣﺤﻞ ﺍﺛﺎﺙ ﮐﺸﯽ ﮐﺮﺩﻥ .
ﺟﺴﺪ ﻭﺍﻧﺘﯿﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﭘﯿﺪﺍﺍ ﻧﺸﺪﻩ ...
ﺷﺎﮔﺮﺩﺷﻢ ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻭ ﺩﺭﺧﺖ ﻧﻤﯿﺎﺩ ﭘﺎﯾﯿﻦ ٫ تا میگی هندونه جیغ میکشه .
زنه لوله هاشو میبنده دوباره حامله میشه سه قلومیاره!!!
یارو میره پیش دکتر میگه تف به قبر پدرت
درپوش گذاشتی یا سه راهی؟!
امین میشه یه عکس برایِ آواتارت بذاری؟
اگه بهشت اینجوریه من همین الان همه ی نمازامو میخونم و استغفار میکنم و اعلام مرگ میکنم
میلاد ميميره،(دور از جونش) يه فرشته مياد ببرتش بهشت! وسط راه ميبينه چند نفر نشستن تریاک ميکشن! ميگه: همینجا منو پياده کن! فرشته ميگه: از اينجا بهترم هست! جلوتر ميبينه چند نفر دارن رو کفی هروئين ميکشن! ميگه: واستا همینجا پيادم کن! فرشته ميگه: از اينجا بهترم هست! ميرن جلوتر ميبينه چند نفر دارن تزريق ميکنن! ميگه: همینجا واستا جون مادرت! فرشته ميگه: صبر کن از اينجا بهترم هست! میلاد ميگه: تو دروغ میگی، میخوای منو ببری کمپ!
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 93 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 93 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
