الان ته فکرم اینه که دوباره همون رو بزارمنوشته اصلی توسط mahdi
خیلی سخت بود
الان ته فکرم اینه که دوباره همون رو بزارم
اما شکنجه ها یواشکی نبود ...
فک کردم قراره سوپرایز بشممطمئن بودم
همه میدانند آمدن تو اتفاق نادری ست
غیر از باد کسی حق ندارد
خلوتمان را به هم بزند
باد
هم فقط بهانه ای ست
برای ریختن مو بر صورتم
تا تو آنها را به پشت گوشهایم بزنی...
فک کردم قراره سوپرایز بشم
اما شکنجه ها یواشکی نبود ...
الان ته فکرم اینه که دوباره همون رو بزارمانگار یه چیزیت کمه
هرکه او بیدارتر پر دردتر....
اما شکنجه ها یواشکی نبود ...
عمری است از عاشقانه ها،خالصانه مرگنامه می سازم!
یاد باد
کی هوس عرشه کرده
نگفتی ماه تاب امشب چه زیباست
ندیدی جانم از غم ناشکیباست
چرا رفتی؟ چرا من بیقرارم
به سر سودای آغوش تو دارم
.
.
.
به یاد روز ها را سپری میکنم پدر
!
در حال حاضر 3 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 3 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
