از زمستان نفرت دارم
+وقتی از سرما لرزیدم
+دستانت گرمای یکی دیگر بود
از زمستان نفرت دارم
+وقتی از سرما لرزیدم
+دستانت گرمای یکی دیگر بود
پشت حرف های یک مرد....
پشت نوازش ها....
سرزنش ها....
پشت تمام نگاه های معنی دارش....
پشت سکوتش....
پشت لبخند های پراز رازش....
عشقی است پنهان تر از محبت زنانه ^_^
خواستم منکر عشقت بشوم ، فهمیدم
از ته قلب من اخبار موثق داری
" می شود فاش همه آن چه میان من و تو است "
که تو هم مثل خودم چشم دهن لق داری ...!!!
رابطه منو عشقم
مثل چای وشکر میمونه
هر چی بخواهی بهمش بزنی
ما بیشتر قاطی میشیم
عاشقی میکنم!
لج میکنم!
بداخلاق میشوم!
دست خودم نیست...
ساعت و زمان هم ندارد!
توکه نباشی... زندگی به کام من تلخ است
من و خودم میشیم "همه"
وقتی بفهمم که دل تو بامنه...
"عـــاشق" شويـــد....
نـــه به خـــاطر لـــذت بوســـه و هم آغـــوشي....
به خـــاطر تمـــركز ذهـــن روي يـــك نفـــر عاشـــق شـــويد....
وفـــاداري لـــذت دارد....
این روزها “بــی” در دنیای من غوغا میکند!
بــیکس ، بــیمار ، بــیزار ، بــیچاره بــیتاب ، بــیدار ، بــییار ،
بــیدل ، بـیریخت، بــیصدا ، بــیجان ، بــینوا
بــیحس ، بــیعقل ، بــیخبر ، بـینشان ، بــیبال ، بــیوفا ، بــیکلام
،بــیجواب ، بــیشمار ، بــینفس ، بــیهوا ، بــیخود،بــیداد ، بــیروح
، بــیهدف ، بــیراه ، بــیهمزبان
بــیتو بــیتو بــیتو……
روی گلهای زرشکی
با یه مداد مشکی
هزار دفعه نوشتم
تو انتهای عشقی...
اشتباه نکن...
نه زیبایی تو..
نه محبوبیت تو..
مرا مجذوب خود نکرد...
تنها آن زمان...
آن زمان که روح زخمی مرا بوسیدی
من عاشقت شدم...
در حال حاضر 5 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 5 مهمان ها)