واااااااااااااااااااااای یی ی ی
خیلی ناراحت شدم
چرا رفتی... چرا رفتی... من بی قرارم..!
زندگینامه سیمین بهبهانی
سیمین خلیلی معروف به “سیمین بهبهانی” فرزند عباس خلیلی (شاعر و نویسنده و مدیر روزنامه اقدام) و نبیره حاج ملا علی خلیلی تهرانی است. پدرش عباس خلیلی (۱۲۷۲ نجف – ۱۳۵۰ تهران) به دو زبان پارسی و عربی شعر می گفت.
هنگامی که هنوز به دنیا نیامده بودیم «فخر عظما ارغون»، مادر سیمین بانوی ما، مشروطه خواه و عضو انجمن «نسوان وطن خواه» بود و برای حقوق زنان مبارزه می کرد. فخرعظما طی سالها تلاش حق خواهانه اش، مجله بانوان را نیز در سال 1314 بنیان گذاشت. پس از او، دخترش، سیمین بهبهانی، چه با قلم سحرآمیزش و چه با حضورش در تجمع های اعتراضی زنان، و چه صرفاَ با بودن اش به عنوان ستاره درخشان شعر و غزل ایران، توانایی و جایگاه غیرقابل انکار زنان را به جامعه پدرسالار یادآوری می کرد.
در روزگاری که نسل ما چشم به جهان نگشوده بود یا کودکی بیش نبود، سیمین بهبهانی اولین کتاب اشعارش را در سال 1329 منتشر کرد. او سرودن را تا لحظه ای که زنده بود، ادامه داد، و بسیاری از سروده هایش، در آوازها و ترانه ها، در پوسترها و شعارهای سیاسی، بازتابی در خور پیدا کرد، به ویژه پژواک غزال های او در قلب های مهربان ایرانیان، همواره زنده است.
او حدود ۱۱۰۰ بیت از ابیات شاهنامه فردوسی را به عربی ترجمه کرده بود و در ضمن رمان های متعددی را هم به رشته تحریر درآورد که همگی به چاپ رسیدند. مادر او فخرعظمی ارغون (۱۳۱۶ ه.ق – ۱۳۴۵ ه.ش) دختر مرتضی قلیارغون (مکرم السلطان خلعتبری) از بطن قمر خانم عظمت السلطنه(فرزند میرزا محمد خان امیرتومان و نبیره امیر هدایت الله خان فومنی) بود. فخر عظمی ارغون فارسی و عربی و فقه و اصول را در مکتبخانه خصوصی خواند و با متون نظم و نثر آشنایی کامل داشت و زبان فرانسه را نیز زیر نظر یک مربی سویسی آموخت . او همچنین از زنان پیشرو و از شاعران موفق زمان خود بود و در انجمن نسوان وطن خواه عضویت داشت و مدتی هم سردبیر روزنامه آینده ایران بود . او همچنین عضو کانون بانوان و حزب دموکرات بود و به عنوان معلم زبان فرانسه در آموزش و پرورش خدمت می کرد. پدر و مادر سیمین که در سال ۱۳۰۳ ازدواج کرده بودند، در سال ۱۳۱۰ از هم جدا شدند و مادرش با عادل خلعتبری (مدیر روزنامه آینده ایران) ازدواج کرد و صاحب سه فرزند دیگرشد.
سیمین بهبهانی ابتدا با حسن بهبهانی ازدواج کرد و به نام فامیلی همسر خود نامبردار شد ولی پس از وی با علی کوشیار ازدواج نمود.او سال ها در آموزش و پرورش با سمت دبیری به فرزندان این آب و خاک خدمت کرد. سیمین بهبهانی از چهره های ماندگار و شاعر ارزنده و صاحب سبک درعرصه غزل فارسی و همچنین از زنان پیشرو و سنت ستیز معاصر است که در زمینه حقوق بشر و حقوق زنان نیز فعالیت می کند و در کانون نویسندگان ایران نیز فعالیت دارد و مورد احترام تمامی اهل قلم و دوستداران شعر و ادب فارسی و فعالان سیاسی ایران است. او به خاطر سرودن غزل فارسی در وزن های بی سابقه به “نیمای غزل” معروف است.
هنگامی که هنوز در خیال خود هم نمی دیدیم که جایزه نوبل روزی به سرزمین مان برسد و زنی ایرانی برنده این جایزه پُر افتخار شود، سیمین بهبهانی در سال 1378 کاندید جایزه نوبل ادبیات شد.
هنگامی که جنبش زنان بعد از سال ها فترت پس از انقلاب دوباره سربلند می کرد، سیمین بهبهانی، به دفعات برای امید بخشیدن به کنشگران جنبش زنان و تقویت امید و پایداری آنان، شعر و غزل های پُرمعنایی را سروده و به دختران خود در سراسر این مرز و بوم هدیه کرد. بانوی غزل های شورانگیز سرزمین مان نه تنها به عنوان مادر معنوی جنبش زنان بلکه در مقام یک همرزم و یاور همیشگی در این جنبش، همواره ثابت قدم بود و پا به پای آنان در تجمع های مسالمت آمیز شرکت می کرد و هتا مورد ضرب و شتم هم قرار گرفت. ولی اکنون سیمین بهبهانی خالق سرود «می سازمت وطن»، دیگر در میان ما نیست.
او رفت اما میراث گرانبها و ارجمندی را برای ما و نسل های آینده به یادگار نهاد. از این رو ما یاد و خاطره گرانقدر و مانای اش را عزیز می داریم، جامه عزا بر تن می کنیم و در سوگ اش، غزل های او را با جام جان مان می نوشیم... فقدان بانوی غزل سرای میهن مان را به همه هموطنان تسلیت می گوییم.
آثار او
سه تار شکسته (۱۹۵۱)
جای پا (۱۹۵۴)
چلچراغ (۱۹۵۵)
مرمر (۱۹۶۱)
رستاخیز (۱۹۷۱)
خطی ز سرعت و آتش (۱۹۸۰)
دشت ارژن (۱۹۸۳)
کاغذین جامه (۱۹۹۲)
یک دریچه آزادی (۱۹۹۵)
مجموعه اشعار (۲۰۰۳)
سیمین بانو، برخیز و ببین که منظومه های نیمه تمام روی میز تحریرت، انتظار تو را می کشند، یک عالمه کار و تحقیق و نوشتن و سرودن... مگر نمی خواستی تمام شان کنی و به دست چاپ بسپاری شان... سیمین مادرم، سیمین غزل ها و بوسه ها، یک بار دیگر برخیز، به خاطر ما دختران ات در جنبش زنان، به خاطر آن نیمه دیگر سرزمین مان که چشم انتظارند، به خاطر همه زنان رنج کشیده و بی پناه «بین النهرین»، به خاطر کمک به برقراری صلح در منطقه آتش گرفته مان، به خاطر سقفی برای وطن ات که می خواهی با استخوان هایت بر پا داری، ... فقط یک بار دیگر برخیز....
سراینده غزل های سیمین ایران زمین، صبح شده، برخیز، بار دیگر قامت راست کن، صبحانه ات را بخور، اخبار صبحگاهی را بشنو، آرایش چهره ات را تجدید کن، قلم به دست بگیر، و بخند.... چه دلنشین است لبخند پُر مهر و نجیبانه ات در این صبح زیبا، که غبار اضطراب سالیان را از چهره ی ما دختران سرزمین ات، می روبد؛... در کنارت بودن، ترس خوردگی را به خاطره تبدیل می کند...
سیمینِ روح و جانم، بلند شو و ببین که دختران آتش پاره ات چه ها که نمی کنند... مریم میرزاخانی را می گویم که در نوجوانی به ادبیات دلبسته بوده و در کودکی دوست داشته نویسنده شود ولی امروز بالاترین جایزه ریاضیات را در جهان کسب کرده... می دانم که با شنیدن این خبر چقدر دلت شاد می شود و خستگی سالیان از تن ات بیرون می رود... مطمئنم که مریم میرزاخانی به زمان نوجوانی اش شعرهای تو و فروغ فرخزاد و داستان های سیمین دانشور را می خوانده و در خلوت تنهایی اش، غزل های تو در رگ هایش جاری بوده...