سالهاست که در خوابیم و خبر نداریمنوشته اصلی توسط Betty
دارم میرم اون یکی گوشه بخوابم
سالهاست که در خوابیم و خبر نداریمدارم میرم اون یکی گوشه بخوابم
ممنونها من اون گوشه خوابیده بودم
خوبم تو چوطوری
چه خبر؟
اگه كه اين حال منه
خوب و بدش كار تو إ
روزهاي خوب زندگيم
هر چي كه هست كار تو إ
محال نگاهي بجز تو عزيز دلم بشه
روز هاي خوب زندگيم هر چي كه هست كار تو إ
من بیدار بودم همیشهسالهاست که در خوابیم و خبر نداریم
ممنون
چه خبر؟
هیییییییییییییییییییییییی چ و هیچ و هیچ
تو چی
برای من که عکسمو مدتیه ...
نگفتی ماه تاب امشب چه زیباست
ندیدی جانم از غم ناشکیباست
چرا رفتی؟ چرا من بیقرارم
به سر سودای آغوش تو دارم
.
.
.
به یاد روز ها را سپری میکنم پدر
تا اونجایی که من یادم میاد نهمن بیدار بودم همیشه
خوب یادت نمیاد خبتا اونجایی که من یادم میاد نه
یه پرندس که از پرواز خود خستس
برای من که عکسمو مدتیه ...
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
