متن ترانه های کردی استاد شهرام ناظری به همراه معنی فارسی
مقام مجنونی :
ده رمانِ زامان، دَرده گه یْ کاریم
(درمان دردهای زخم کاریم)
هامْ رازِ نالَه یْ ، شُوان بی داریم
(همراز ناله شبهای بیداریم)
راحَتی جَستی مِیْنَتْ بارَگَم
(آرامش جان محنت بار من)
مَرحمِ سینه یْ پِر ژِه خارَگم
(تسکین دل پر ز خار من)
آیْ را حَتی جَستی مِیْنَتْ بارَگَم
(آرامش جان محنت بار من)
مَرحمِ سینه یْ پِر ژِه خارَگم
(تسکین دل پر ز خار من)
کُوا لِیْلی، نیا لِیْلی، چیا لِیْلی
(کجاست لیلی، لیلی نیست، لیلی رفته)
خیال دُ وِیْ تُاو نیشْتَنِ وَ جَرْگَم
(فکر وخیال تو ناگهانی بر دل من نشست)
وَه دوریتْ قَسَمْ ، رازیمُ وَ مَرْگَم
(به دوریت قسم به مردنم راضیم)
هی چه مانمَ رﻳﮊاوْ، روخسارَم زرْدَه ن له داخِ یارانْ پیرانِمُ کَردَنْ
(چشمانم مانند ریجاب است"نام رودی در یکی از مناطق کرمانشاه" رخسارم زرد است غم یاران پیرم کرده است )
آیْ شَرطِِمْ شَرطیوَنْ، مَجْنونْ شَرط کَردَ ن
(عهد من همان عهدیست که مجنون بسته)
لِیْلِی مِن تونی تا وِ رویِ مَردَنْ
(لیلی من تو هستی تا زمان مردن)
کُوا لِیْلی، نیا لِیْلی، چیا لِیْلی
(کجاست لیلی، لیلی نیست، لیلی رفته)
حیرانی (قلب) :
یا رب و حرمت ذات بی عیبت
(یا رب به حرمت ذات بی عیبت)
و سر مگو کارخانه ی غیبت
(به راز پنهان عرش پنهانت)
قلبی عطا که له هجران خوت
(قلبی به من عطا کن که از هجران خودت)
سوزیا و برشیا کوت و کوت و لت لت
(سوخته وکباب و پاره پاره باشد)
قلبی عطا که رو و ایمه بو
(قلبی عطا کن رویش به ما باشد)
له سودای عشق قیمه قیمه بو
(از سوز عشق ، تکه تکه بشود)
قلبی بیده پیم پاره پاره بود
(قلبی به من بده ، پاره پاره باشد)
نرم و سخت چو گل و سنگ خاره بو همچون گل
(نرم و چون سنگ خارا سخت باشد)
قلبی بیدر پیم روشن چو روژ بو
(قلبی به من بده چون روز روشن باشد)
له آگره عشق دایم و سوز بو
(از آتش عشق ، مدام در سوز باشد)
قلبی بیده پیم دایم بریان بو
(قلبی به من بده مدام سوخته باشد)
چو اور وهار دایم گریان بو
(مانند ابر بهار مدام گریان باشد)
یا رب و حرمت ذات بی عیبت
(یا رب به حرمت ذات بی عیبت)
و سر مگو کارخانه ی غیبت
(به راز پنهان عرش پنهانت)
قلبی بیده پیم پسنده ویت بو
(قلبی به من بده ، مورد پسند خودت باشد)
عاشق و مجنون دیوانه و شیت بود
(عاشق ، مجنون و دیوانه باشد)
قلبی بیده پیم پسنده ویت بو
(قلبی به من بده ، مورد پسند خودت باشد)
عاشق و مجنون دیوانه و شیت بود
(عاشق ، مجنون و دیوانه باشد)
یا رب و حرمت ذات بی عیبت
(یا رب به حرمت ذات بی عیبت)
و سر مگو کارخانه ی غیبت
(به راز پنهان عرش پنهانت)
قلبی بیدر پیم روشن چو روژ بو
(قلبی به من بده چون روز روشن باشد)
له آگره عشق دایم و سوز بو
(از آتش عشق ، مدام در سوز باشد)
ای لای اجرا با ارکستر ارمنی به رهبری لوریس چکناوریان :
اری وفدای بالاد بام آزیزم روژی چوار جاره
(آه فدای قامتت شوم عزیزم روزی چهار بار)
اری صبح و نیمه رو آزیزم عصر و ایو
(اره صبح و ظهر ، بعد از ظهر و غروب)
لای لای لای لای که ژوله ی چاو که ژالم
(لالا لالا ، زیبای چشم چون آهوی من)
اری وفدای مالکه ی آزیزم پای پراوت بام
(فدای آن خانه ای که در دامنه ی کوه پراو داری)
اری وفدای دو دیده ی شو بی خواد بام
(آه فدای دو چشم شب زنده دارت)
لای لای لای لای که ژوله ی چاو که ژالم
(لالا لالا ، زیبای چشم چون آهوی من)
اری امشو چن شوه آزیزم دور له یارانم
(آه امشب چندمین شب دوری از یاران است)
اری وک باغچه ی بی آو آزیزم تشنه ی وارانم
(آه که چون باغچه ی بدون آب ، تشنه ی بارانم)
لای لای لای لای که ژوله ی چاو که ژالم
(لالا لالا ، زیبای چشم چون آهوی من)
گل و خار :
یارب گریانم دیدم وینه ی اور، یارب گریانم دیدم وینه ی اور
(یارب گریانم، چشمانم مانند ابر است، یارب گریانم، چشمانم مانند ابر است)
دیدم وینه ی اور، آزیز، وهار گریانه
(چشمانم مانند ابر بهار گریانست، عزیزم)
جرگم كواوه و دیدم، سُختو بریانه
(ای دیده ی من، جگرم كباب و سوخته و بریان است)
له سر تا و پا سیا برگمه، له سر تا و پا سیا برگمه
(از سر تا به پا لباس سیاه تنم است، از سر تا به پا لباس سیاه تنم است)
بی دوس قرچه قرچ، آزیز، ریشه ی جرگمه
(بی دوست صدای پاره شدن ریشه ی جگرم می آید، عزیزم)
بی دوس قرچه قرچ، دیدم، ریشه ی جرگمه
(بی دوست صدای پاره شدن ریشه ی جگرم می آید، ای دیدگانم)
نمندم طاقت دیدگم، تاب و توانم آزیزم
(ای دیده ی من،نمانده طاقتم ، تاب و توانم تمام شده، عزیزم)
عشق تو سُزان چاوكم، مغز سُغانم دیدگم
(ای چشمان من، عشق تو مغز استخوانم را سوزانده، ای دیدگانم)
دیدگم، نورچاومی، آزیزم، دل ودینمی، گل وخار
(ای دیده ی من، نور چشمم هستی ، عزیزم، دل ودینمی، هم گلی هم خار)
له قلندران دیدم، له قلندران آزیز، بیاوان گردم آزیزم
(ای دیده ی من، از قلندران بیابان گردم، عزیزم)
كس خور نیری چاوم، كس خور نیری دیدم، و سوز و دردم، نازنین
(ای چشمان من، كسی خبر ندارد ،ای دیدگانم، كسی خبر ندارد، از سوز دردم، نازنینم)
دیدگم، نورچاومی، آزیزم، دل و دینمی، گل وخار
(ای دیده ی من، نور چشمم هستی ، عزیزم، دل ودینمی، هم گلی هم خار)
یارب گریانم دیدم وینه ی اور، یارب گریانم دیدم وینه ی اور
(یارب گریانم، چشمانم مانند ابراست ، یارب گریانم، چشمانم مانند ابراست)
دیدم وینه ی اور، آزیز، وهار گریانه
(چشمانم مانند ابر بهار گریانست، عزیزم)
جرگم كواوه و دیدم، سُختو بریانه
(ای دیده ی من ، جگرم كباب و سوخته و بریان است)
له سر تا و پا سیا برگمه، له سر تا و پا سیا برگمه
(از سر تا به پا لباس سیاه تنم است، از سر تا به پا لباس سیاه تنم است)
بی دوس قرچه قرچ آزیز، ریشه ی جرگمه
(بی دوست صدای پاره شدن ریشه ی جگرم می آید، عزیزم)
بی دوس قرچه قرچ دیدم، ریشه ی جرگمه
(بی دوست صدای پاره شدن ریشه ی جگرم می آید، ای دیدگانم)
نمندم طاقت دیدگم، تاب و توانم، آزیزم
(ای دیده ی من، نمانده طاقتم، تاب و توانم تمام شده، عزیزم)
عشق تو سُزان نازنین، مغز سُغانم، آزیزم
(نازنینم ،عشق تو مغز استخوانم را سوزانده،عزیزم)
دیدگم، نورچاومی، آزیزم، دل و دینمی، گل وخار
(ای دیده ی من، نور چشمم هستی ، عزیزم، دل ودینمی، هم گلی هم خار)
واران وارنه :
واران وارانه ، واران وارانه ، عزیزكم گل ریزه ریزه
(باران بارانه، باران بارانه،عزیزم گل پر پره)
وعده ی وهار دای عزیزكم ، یه خو پاییزه
(تو وعده بها ر به من دادی عزیزم، این كه پاییزه)
واران وارانه ، عزیزكم، واران وارانه
(باران بارانه ، عزیزم، باران بارانه)
واوارن وارانه، واران ترم كرد
(باران بارانه ،باران خیسم كرد)
سوزی چاو خمار عزیزكم ، له دین درم كرد
(سبزه روی چشم خمار عزیزم، از دین به درم كرد)
نازنین ، له دین درم كرد
(نازنین ، از دین به درم كرد)
شرطو له داخت عزیزكم هرگز نه خنم
(شرط میبندم كه از غصه تو عزیزم هرگز نخندم )
برگی آزییتی عزیزكم، له ور نكنم
(لباس عذا را عزیزم، از تن بیرون نیاورم)
واران وارانه، عزیزكم، واران وارانه
(باران بارانه، عزیزم، باران بارانه)
واوارن وارانه، واران ترم كرد
(باران بارانه، باران خیسم كرد)
سوزی چاو خمار عزیزكم ، له دین درم كرد
(سبزه روی چشم خمار عزیزم، از دین به درم كرد)
نازنین، له دین درم كرد
(نازنین، از دین به درم كرد)
واران وارانه، عزیزكم، واران وارانه
(باران بارانه، عزیزم، باران بارانه)
شیرین شیرینم، شیرین شمامه
(شیرین شیرینم، شیرین شمامه "شمامه نام میوه ای زیبا است درمنطقه كرمانشاه")
ساتی نینمت عازیزكم، عمرم تمامه، نازنین ،عمرم تمامه.
( لحظه ای تو را نبینم عزیزم، عمرم تمام است، نازنین، عمرم تمام است)
روسم (رستم) :
وَ یاد ا و روﮊَه تا ج وَ زال سَنیْ
(به یاد ا ن روزی که تاج را ازدست زال گرفتی)
گِلیمْ پوشْ کِردی، پوسِ بورْ کَنی
(لباسی مانند گلیم پوشیدی و پوست ببر را دراوردی)
فِدایْ نامِتْ بامْ صاحِبْ زورُ و رَخْشْ، بورِ بیَنْدیش شیرِ دِلْ نَلَخْشْ روسَم
(ای صاحب زور و رخش شیر شجاع و ببر نترس فدای اسمت شوم)
فِدایْ نامتْ بامْ صاحِبْ زورُ و رَخْشْ، بورِ بیَنْدیش شیرِ دِلْ نَلَخْشْ
(ای صاحب زور و رخش شیر شجاع و ببر نترس فدای اسمت شوم)
پوسِ بورِ رَزْمْ بپوشَ نَوَرْ
(لباس رزمی را که از جنس پوست ببر است بپوش)
ران بِنْیَهْ رِکاوْ رَخْشِ تَکاوَر
(پایت را در رکاب رخش تکاور بگذار)
اَشْکَبوسْ راگِیْ مِیدانْ کَرْدَنْ بَر
(اشکبوس راه میدان را در پیش گرفت)
وَسوزْ مَپِرْ سُ هَوایْ پیلَهْ تَنْ
(با تمام وجود همرزم خود را جستجو می کند)
روسم اَشْکَبوسْ راگِیْ مِیدانْ کَرْدَنْ بَر
(اشکبوس راه میدان را در پیش گرفت)
وَسوزْ مَپِرْ سُ هَوایْ پیلَهْ تَن ْ
(با تمام وجود همرزم خود را جستجو می کند)
روسم وِه رِزِهْ نَخاوْ کِیْ وَخْتِ خاوَهْ
(رستم بلند شو نخواب الان کی وقت خوابیدن است)
وِه رِزِهْ نَخاوْ کِیْ وَخْتِ خاوَهْ
(رستم بلند شو نخواب الان کی وقت خوابیدن است)
وَخْتِ دارُ وداینْ اَفراسیاوَه ن
(وقت به دار کشیدن افراسیاب است)
روسم وَخْتِ دارُ وداینْ اَفراسیاوَه ن
(وقت به دار کشیدن افراسیاب است)
سِپاهیْ بورِزجانْ کََردی سَرْ نگونْ
(سپ..اه برازجان را سرنگون کردی)
زنون جادو قَلْتانی وَ خون
(زنون جادوگر را در خون غلتاندی)
سیه خورشه زَنگی شای تَرْزین سُوار وِه شُو وسپاسانش کَردی تارُ ومار
(شبانه سپ...اه خورشه زنگی که سوار کار خوبی بود را تار ومار کردی)
روسم سیه خورشه زَنگی شای تَرْزین سُوار وِه شُو وسپاسانش کَردی تارُ ومار
(شبانه سپ...اه خورشه زنگی که سوار کار خوبی بود را تار ومار کردی)
لَسَرْ تا وَه پا سیا بَرْگِمِهْ
(سر تا پا سیاه پوشیدم)
لَسَرْ تا وَه پا سیا بَرْگِمِهْ
(سر تا پا سیاه پوشیدم)
بی دوس قِرْچَهْ قِرْچْ ریشِیْ جَرْگُمِهْ
(در فراق دوست ریشه دلم در حال سوختن است)
لَهْ تاوِ دوریتْ دِل بی قَرا ره ن
(دلم به خاطر دوریت بیقراراست)
بینایی دیدِ م جَهْ خَفَهْ تْ تارِه ن
(از غم دوریت چشمانم تار شده است)
بینایی دیدِ م جَهْ خَفَهْ تْ تارِه ن
(از غم دوریت چشمانم تار شده است)
روسَم وَه فدای رَخْشِ گُلْگونِتْ
(رستم فدای رخش گلگونت شوم)
ایرانی تَه نیا وه توش هَن اومید
(ایرانی فقط به تو امید دارد)
جای ئومیدشان مه که نا ئومید
(امیدشان را نا امید نکن)
یاوران مسم (ای یاران مستم) :
یاوران مسم
(ای یاران مستم)
یاوران مسم
(ای یاران مستم)
من مس مخمور باده ی السم
(من مست مخمور باده ی ازلی هستم)
لطف دوس هاما موكم گرد دسم
(لطف دوست آمد محكم گرفت دستم)
شوله ی نارعشق برچی ژ پوسم
(شعله ی آتش عشق برخاست از پوستم)
شوله ی نارعشق برچی ژ پوسم
(شعله ی آتش عشق برخاست از پوستم)
خالی ژ خودی مملو ژ دوسم
(خالی از خودپرستی، سرشار از عشق به دوستم)
یاوران مسم
(ای یاران مستم)
یاوران مسم
(ای یاران مستم)
من مس مخمور باده ی السم
(من مست مخمور باده ی ازلی هستم)
لطف دوس هاما موكم گرد دسم
(لطف دوست آمد محكم گرفت دستم)
یاوران مسم
(ای یاران مستم)
یاوران مسم
(ای یاران مستم)
من مس مخمور باده ی السم
(من مست مخمور باده ی ازلی هستم)
لطف دوس هاما موكم گرد دسم
(لطف دوست آمد محكم گرفت دستم)
لطف دوس هاما موكم گرد دسم
(لطف دوست آمد محكم گرفت دستم)
فرماوه ساقی، باور مینای می
(گفت ساقی، بیاور جام می را)
سرشاكر ساغر، بدر پیاپی
(پر كن ساغر را و پیا پی بده)
پیاپی پر كرد، پیاپی نوشام
(پیا پی پر كرد، پیا پی نوشیدم)
تا كه دیده ی دل هجر له دوس نوشا
(تا كه چشم دل دوری دوست را احساس كرد)
تا كه دیده ی دل هجر له دوس نوشا
(تا كه چشم دل دوری دوست را احساس كرد)
شوله ی نارعشق برچی ژ پوسم
(شعله ی آتش عشق برخاست از پوستم)
شوله ی نارعشق برچی ژ پوسم
(شعله ی آتش عشق برخاست از پوستم)
خالی ژ خودی مملو ژ دوسم
(خالی از خودپرستی، سرشار از عشق به دوستم)
یاوران مسم
(ای یاران مستم)
یاوران مسم
(ای یاران مستم)
من مس مخمور باده ی السم
(من مست مخمور باده ی ازلی هستم)
لطف دوس هاما موكم گرد دسم
(لطف دوست آمد محكم گرفت دستم)
لطف دوس هاما موكم گرد دسم
(لطف دوست آمد محكم گرفت دستم)
ای دل تا كسی چو خم نای و جوش
(ای دل تا كسی همچو خم نیاید به جوش)
ای دل تا كسی چو خم نای و جوش
(ای دل تا كسی همچو خم نیاید به جوش)
ای دل تا كسی چو خم نای و جوش
(ای دل تا كسی همچو خم نیاید به جوش)
حلقه ی بنده گی عشق نه كی وگوش
(حلقه ی بنده گی عشق را نكند به گوش)
محرم نمبو هرگز و اسرار
(محرم نمی شود هرگز به اسرار(عشق))
محرم نمبو هرگز و اسرار
(محرم نمی شود هرگز به اسرار(عشق))
نخل اومیدش دوسی نادی بار
(نخل امیدش دوستی نمیدهد بار)
یا رب :
یا رب وَ رندان مست مِیخانت
(یارب به مستان می خانه ات (قسمت میدهم))
وَ حق پرستان دِیْری دیوانت
(به حق پرستان شیدای دیوانه ات (قسمت میدهم))
وَ یا رب یارب شُو زنده داران
(به ندای یارب یارب شب زنده داران (قسمت میدهم))
كزه ی سُز دل "آزیزم" دوعای بیماران
(به سوز دل دعای بیماران (قسمت میدهم))
وَ آو دیده ی دل سُختََگانت
(به اشك چشم دل سوختگانت (قسمت میدهم))
عشاق صادق دایم گریانت
(عشاق صادق همیشه گریانت(قسمت میدهم))
آی وای امان های داد خُوا
(ای وای، امان، هی داد خدایا)
همسران دردم له سر تا و پا آلوده ی دردم
(همنشین با دردم،ازسر تا به پا درد وجودم را گرفته)
آی وای امان های داد خُوا
(ای وای، امان، هی داد خدایا)
مجنون سُخته ی بیاوان گردم
(مجنون سوخته ی بیابان گردم)
له عشق لیلی و بی كس مِردم
(از عشق لیلی و در بی كسی مُردم)
هجر دوس بردم وشرای مردن
(دوری یارم را در لحظه مرگ احساس كردم)
كس نمزانو دردم چه دردن
(كسی نمیداند دردم چه دردیست)
یا رب وَ رندان مست میخانت
(یارب به مستان می خانه ات (قسمت میدهم))
وَ حق پرستان دِیْری دیوانت)
به حق پرستان شیدای دیوانه ات (قسمت میدهم) )
وَ یا رب یارب شُو زنده داران)
به ندای یارب یارب شب زنده داران (قسمت میدهم) )
كزه ی سُز دل " آزیزم" دوعای بیماران
(به سوز دل دعای بیماران (قسمت میدهم))
باد مرادت "گیان" بدَر كمانه
(باد مرادت را بر ما بفرست)
تا نار عشقم بده ی زبانه
(تا آتش عشقم زبانه كشد)
خور آوا (غروب خورشید) :
كاووسكی بی2
(كیكاووس بود)
ریژانه كرم
( با كرم)
بخشانه هی بی
(بسیار بخشنده بود)
دنگ داوای دا
(بر آورنده ی نیاز)
حاتم تی بی
(حاتم تا یی بود)
دنگ داوای دا
(بر آورنده ی نیاز)
حاتم تی بی
(حاتم تا یی بود)
كاووسكی بی
(كیكاووس بود)
ریژانه كرم
(با كرم)
بخشانه هی بی
(بخشنده ای بود)
دنگ داوای دا
(بر آورنده ی نیاز)
حاتم تی بی
(حاتم تا یی بود)
دنگ داوای دا
(بر آورنده ی نیاز)
حاتم تی بی
(حاتم تا یی بود)
نی ورتر دوارن
(پیش از این روزگار همانند او ندیده)
كاووس كی بی
(كیكاووس بود)
ریژانه كرم
(با كرم)
بخشانه هی بی
(بسیار بخشنده بود)
دنگ داوای دا
(بر آورنده ی نیاز)
حاتم تی بی
(حاتم تا یی بود)
دنگ داوای دا
(بر آورنده ی نیاز)
حاتم تی بی
(حاتم تا یی بود)
باش بگلران
(برترین امیران)
روسم زال بی
(رستم زال بود)
باش بگلران
(برترین امیران)
روسم زال بی
(رستم زال بود)
یاربی یاربی یار
(یاربود یاربود یار)
ساقی چه نیش جام مدام و دوری
(ساقی با جام می اش یكسره گردش میگشت)
سرحلقه مجلس باران قوم بی
(سرحلقه ی مجلس و باران قوم بود)"برای مردم مایه ی رحمت بود"
دنیا نو دم دا گردونه شارا لیلی مجنون داشت بارا دلارا
(لیلی مایه ی آرامش و معشوقه ی مجنون بود)
دنیا نو دم دا گردونه شارا لیلی مجنون داشت بارا دلارا
(لیلی مایه ی آرامش و معشوقه ی مجنون بود)
فرهاد زاده عشق شیرین ویش بی
(فرهاد زاده ی عشق شیرینش بود)
زلیخا سودا یوسف خیش بی
(زلیخا در فكر و اندیشه ی یوسف خود بود)"سودا در اینجا به معنی فكر و خیال و اندیشه میباشد"
دنیا نو دم دا گردونه شارا لیلی مجنون داشت بارا دلارا
(لیلی مایه ی آرامش و معشوقه ی مجنون بود)
فرهاد زاده عشق شیرین ویش بی
(فرهاد زاده ی عشق شیرینش بود)
زلیخا سودا یوسف خیش بی
(زلیخا سودای یوسف خودش بود)
دنگ داوای دا
(برآورنده ی نیاز)
قوچاخان دور
(چالاكترین فرد زمانه)
ستیزه ی فلك یك یك برد و جور
(ستیز روزگار را یك به یك جور كشید)
یاربی یاربی یار
(یاربود یاربود یار)
ایسه كفته لیم نه ای روزگاره نه ای فتنه و آشوب مینت گذاره
(حالا از این روزگار فته و آشوبی محنت بار نصیب من شده)
نه ای جورعظیم سردی زمانه بابو نه فرزن كردن بیگانه
(در این روزگار سختی كه پدر و فرزند را با هم بیگانه كردند)
نه چاو فرهاد
(نه چشمان فرهاد)
نه دنگ حاتم
(نه صدای حاتم)
نه لقای یوسف
(نه لقای یوسف)
نه مور خاتم
(نه مور خاتم)
نی ورتر دوران
(پیش از این روزگار همانند او ندیده)
كاووسكی بی
(كیكاووس بود)
ریژانه كرم
(با كرم)
بخشانه هی بی
(بسیار بخشنده بود)
باش بگلران
(برترین امیران)
روسم زال بی
(رستم زال بود)
باش بگلران
(برترین امیران)
روسم زال بی
(رستم زال بود)
دنیا نو دم دا گردونه شارا لیلی مجنون داشت بارا دلارا
(لیلی مایه ی آرامش و معشوقه ی مجنون بود)
فرهاد زاده عشق شیرین ویش بی
(فرهاد زاده ی عشق شیرینش بود)
زلیخا سودا یوسف خیش بی
(زلیخا سودای یوسف خودش بود)
دنیا نو دم دا گردونه شارا لیلی مجنون داشت بارا دلارا
(لیلی مایه ی آرامش و معشوقه ی مجنون بود)
فرهاد زاده عشق شیرین ویش بی
(فرهاد زاده ی عشق شیرینش بود)
زلیخا سودا یوسف خیش بی
(زلیخا سودای یوسف خودش بود)
یاربی یاربی یار
(یاربود یاربود یار)
ایسه كفته لیم نه ای روزگاره نه ای فتنه و آشو مینت گذاره
(حالا از این روزگار فته و آشوبی محنت بار نصیب من شده)
نه ای جورعظیم سردی زمانه
(در این روزگار سخت)
نه عاصای موسی
(نه عصای موسی)
نه گیسوی رسول
(نه گیسوی رسول)
نه یاهوی مجنون
(نه یاهوی مجنون)
نه هوهوی بلول
(نه هوهوی بلول)
نه چاو فرهاد
(نه چشمان فرهاد)
نه دنگ حاتم
(نه صدای حاتم)
نه لقای یوسف
(نه لقای یوسف)
نه مور خاتم
(نه مور خاتم)
ایسه كفته لیم نه ای روزگاره نه ای فتنه و آشو مینت گذاره
(حالا از این روزگار فته و آشوبی محنت بار نصیب من شده)
نه عاصای موسی
(نه عصای موسی)
نه گیسوی رسول
(نه گیسوی رسول)
نه یاهوی مجنون
(نه یاهوی مجنون)
نه هوهوی بلول
(نه هوهوی بلول)
نه چاو فرهاد
(نه چشمان فرهاد)
نه دنگ حاتم
(نه صدای حاتم)
نه لقای یوسف
(نه لقای یوسف)
نه مور خاتم (نه مور خاتم)
دنگ داوای دا
(برآورنده ی نیاز)
قوچاخان دور
(چالاكترین فرد زمانه)
ستیزه ی فلك یك یك برد و جور
(ستیز روزگار را یك به یك جور كشید)