پرویز از کودکی نزد دایی خود حسین یاحقی زندگی میکرد و موسیقی را نزد او آموخت. او از کودکی با هنرمندان نامداری نظیر ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی، و علیاکبر شهنازی آشنا شد و مدتی نزد ابوالحسن صبا موسیقی آموخت. او در ۹ سالگی در رادیو نوازندگی کرد. نخستین آهنگ او برای غلامحسین بنان در برنامه گلهای رنگارنگ بود به نام «ای امید دل من کجائی»، که هم اکنون نوار آن موجود است.
در سال ۱۳۴۲ دختر نوجوانی را به جامعه موسیقی معرفی نمود که مهستی نام گرفت. او در ضمن چند سال زندگی مشترک با حمیرا برای وی آهنگهایی نیز ساخت.
از او تکنوازیهای بسیاری در برنامههای گلها باقیمانده که نوار آن موجود است. سبک نوازندگی او بر بسیاری از نوازندگان ویلن تأثیر گذاشت که از آن جمله میتوان به سیاوش زندگانی، مجتبی میرزاده و بیژن مرتضوی اشاره کرد. باید او را از بی نظیرترین نوازندههای ویولون تاریخ ایران دانست.
یاحقی در طول سالهای فعالیت هنری خود هیچگاه در راه آموزش هنرجویان موسیقی گام ننهاد و معتقد بود آموزش کار وی نیست؛ اما بودند عاشقان و شیفتگان صدای ساز وی که با صبر و حوصله و پشتکار سالها در پی یادگیری رازهای نوازندگی این ساز رام نشدنی در خدمت استاد بوده، تا شاید ذرهای از دریای مهارت وی را بچشند؛ نوازندگانی همچون دکتر جهانشاه برومند و شهرام خسروی و مهراب الهیاری، که اینک در غیاب استاد خویش نه همانند او ولی بسیار نزدیک به سبک او مینوازند تا شاید یاد وی را اینگونه زنده نگاه دارند.
سرنوشت ارزشمندترین آرشیو موسیقی ایران همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد.
پس از انقلاب و در جریان خانه نشینی بزرگان موسیقی یاحقی با کمک دکتر صادق طباطبایی یک استودیوی مجهز در خانه خود راه انداخت... از بزرگانی چون: جلیل شهناز٬ حسن کسایی٬ فرهنگ شریف٬ محمودی خوانساری٬ فضل الله توکل و دیگر استادانی که اجازه ورود به ساختمان رادیو را نداشتند خواست تا پس از این کارهای خود را در استودیوی او ضبط کنند...
صدها ساعت موسیقی از نابترین لحظه ها ضبط شد و در تمام این سال ها یاحقی با تمام توان خود از آنها مراقبت کرد. خود من بارها استاد را دیده بودم که با چه وسواسی از این آثار نگهداری می کرد.
پس از فاجعه مرگ او این آثار از منزل استاد خارج شد.
باقی ماجرا بماند...
تلخ ترین اتقاق زندگی یاحقی در دهه هشتاد رخ داد
در یک حادثه تصادف اتومبیل، پنجه چپ این نوازنده چیره دست خرد می شود. گرچه او را برای جراحی به آلمان می برند. اما خود وی باور داشت که «این پنجه دیگه اون پنجه ی طلایی نمیشه!» در بازگشت، از آلمان انزوا و افسردگی او شدت می یابد و او دیگر کسی را نمی بیند. تنهایی و سکوت او به مرزهای نگران کننده ای می رسد، با این حال از تدوین آثار خود و واگذاری به حمید اسفندیاری نیا ناشر مورد اعتماد خود غافل نیست. او هفته قبل از مرگ، آلبوم دو سی دی «مهر و مهتاب» را می بیند.
سرانجام در ۱۲ بهمن ۱۳۸۵ پرویز یاحقی تنها و بی یاور در خانه شخصی خود به دلیل ایست قلبی فوت می کند و جنازه وی مدتی در خانه اش می ماند. خبر فوت وی را «دکتر جهانشاه برومند» از نوادگان نورعلی خان برومند و نوازنده ویلون به رسانه ها اعلام می کنند. و اینگونه پرونده زندگی یاحقی برای همیشه بسته می شود...
روحش شاد و یادش گرامی