تا وقتی محسن ابراهیم زاده هست ،
من هیچ ابراهیم دیگه ای رو نمی تونم قبول کنم ...
تا وقتی محسن ابراهیم زاده هست ،
من هیچ ابراهیم دیگه ای رو نمی تونم قبول کنم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
بالخره ابراهیم زاییده ایشون رو ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
و خدایی که به شدت هیچ است ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
پرنده گان هر جایی ،
از این سو به آن سو ،
کوچ پشتِ کوچ ؛
درختان بلوط ،
چوبتان رو حراج تبر کرده اید ،
تا با سیاهی ذغالتان ،
ریه های صبر را التیام بخشید ؛
بچه های زیباروی مانده در خانه های مدرن آن سوی شهر ،
بدنتان را به حراج بگذارید ،
از حصار خانگی رهایی یابید ،
پرواز کنید به اوج ارگاسم ؛
تقدیم به وجودِ بزرگوار بانو کریستی مک ...
نخست وزیر میلاد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
ف...اک می فرستم از اینجا ،
درست همینجا ،
در میانه ی شهری به نام اراک ،
به روحِ پرفتوح مخالفان همجنس گرایی ،
در سراسر دنیا ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
احمق ،
من بی گناهم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دنبال چی بودی تو رابطمون با موچین ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
با موچین دنبال چی میشه بود تو رابطه ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
این رابطه چیست که حتی با موچین هم می شود درون آن را جستجو کرد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
واقعا باید چی زده باشی که بتونی تو خلوت شاعرانه خود ، به فکر فرو روی و ناخودآگاه به ذهنت (دنبال چی بودی تو رابطمون با موچین) بیاد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 13 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 13 مهمان ها)