آخ دیشب رفتم از خانوم خوشگله تیغ بخرم گفت 25 تومن همونجا پشمام ریخت گفتم یه ارزون تر بده یکی اورد 6 تومن همونجا پریدم بغلش گفتم همین خوبه !نوشته اصلی توسط Milik
نمیدونی چه خنده هایی میکرد !
نمیدونم به بانمکیم میخندید یا به کسخلیم
آخ دیشب رفتم از خانوم خوشگله تیغ بخرم گفت 25 تومن همونجا پشمام ریخت گفتم یه ارزون تر بده یکی اورد 6 تومن همونجا پریدم بغلش گفتم همین خوبه !
نمیدونی چه خنده هایی میکرد !
نمیدونم به بانمکیم میخندید یا به کسخلیم
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
همیشه و همه جا باید یکی باشه که بخنده ؛
حتما دوستت داره ،
اگه دوستت نداشت ،
پس چرا می خندید ،
خندید ،
خندید ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
سری بعد که رفتی اسید بپاش رو صورتش ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
شاید تو ندونی واسه چی این کار رو کردی ،
ولی ایمان داشته که خودش هم نمی دونه واسه چی همچین کاری کردی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
اسید هم فکر خوبیه
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
الان نمیفهمه ولی بعدها حتما میفهمه
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
من دیوونه نیستم ،
عاشقم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دوست داره که همیشه گرون ترین هارو میخواد فشار بده توم
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
از اون زاویه بهش نگاه کن ...وست داره که همیشه گرون ترین هارو میخواد فشار بده توم
د
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دقیقا نمی دونم کدوم زاویه ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 121 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 121 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
