صفحه 308 از 1199 نخستنخست ... 208258298306307308309310318358408808 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 3,071 به 3,080 از 11988

موضوع: ♫♫ ابـراهیم ♫♫ آلبـوم جدید محسن چاوشی پرفروشترین آلبوم سال

  1. #3071
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    نوشته ها
    29,034
    تشکر
    168
    تشکر شده : 2,434
    نقل قول نوشته اصلی توسط *_* نمایش پست ها
    داداشی تو میگی که اینجور بگه بده من بهت میگم شعر هیچ مرزی نداره نه مرز اخلاق نه مرز حیا نه مرز ادب شعر یه دنیای بدون قانون و بدون مرزه و اصلا خوبیش هم به همینه

    همین مولانا برو بخون یه مصراع داره یادم نیست ولی میگه فولانی شهید *** خره
    برا کسی که پول میده مهمه

    مولانا برا شعراش پول که نمی گرفته

  2. #3072
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    نوشته ها
    226
    تشکر
    1,925
    تشکر شده : 1,177
    چندوقت پیش توی یکی از کانال های تلگرام دعوت شدم که متاسفانه بخاطر دادن نظر محترمانه مورد حجوم و فحش و الفاظ رکیک یکی از بچه های موزیک باران قرار گرفتم
    امیدوارم اینجا بشه نظرمون رو بگیم بدون اینکه مورد عنایت بعضی از دوستان قرار بگیریم....
    دو ماه انتظار، دو ماه سروصدا، دو ماه حاشیه برای گرفتن مجوز بین طرفداران در فضای مجازی برای البومی که به جرآت میگم دو سه بار بیشتر شنیده نخواهد شد و این آلبوم هم خواهد رفت کنار آلبوم امیر بی گزند.... شروع پر سروصدا و پایان غریب... کاش این همه حاشیه و سروصدا برای اجرای کنسرت بود نه برای مجوز گرفتن آلبوم.
    اصلا خواننده ای که قرار نیست کنسرت بزاره چرا انقدر باید مجوز واسش مهم باشه؟ یه خواننده غیرمجاز خودش رو میکشه که مجوز بگیره که بتونه کنسرت بزاره ولی یکی مثل چاوشی که قرار نیست هیچ وقت کنسرت بزاره و طرفدارانش هم راضی هستن چه اصراری داره آهنگاش و آلبوم هاش مجوز بگیرن؟
    این آلبوم هم یکی دوبار گوش بدید و بزارید کنار آلبوم امیر بی گزند که ماه هاست داره خاک میخوره... خواننده ای که نتونه کنسرت بزاره خواننده نیست. بارها گفتم و به خیلی ها هم فشار اومد ، ولی بازهم میگم: چاوشی خواننده ی استودیویی هست و توان و قدرت برگزاری کنسرت رو نداره ...
    ممنون که فحش نمیدید اینجا و به نظرات دیگران احترام میزارید

  3. کاربر مقابل از guitar عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  4. #3073
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2009
    نوشته ها
    29,628
    تشکر
    1
    تشکر شده : 1,119
    غمت به خیر
    شبت نیز
    شب است مرد حسابی..


  5. #3074
    فعال
    تاریخ عضویت
    May 2011
    نوشته ها
    7,353
    تشکر
    339
    تشکر شده : 1,371
    ماه مهر اگه اینجوری شلوغ نمیشد هیت میشد راک تو ایران همه پسند نیست


  6. کاربر مقابل از D.SOL عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #3075
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    نوشته ها
    47,131
    تشکر
    494
    تشکر شده : 767
    نقل قول نوشته اصلی توسط stock نمایش پست ها
    دقیقا درست میفرمایید این نشان از سواد بالا شاعره
    من خودم لیسانس ادبیات انگلیسی دارم

    میدونم اینچیزارو دیگه

    یه نفر یه چیزی میگه 4 نفر ادم نادان و بی اطلاع هم دورشو میگیرن و میگن اره چقد ملت بی سوادن

    بابا صفا الان بهترین شاعر و ترانه سرای ایرانه ینی انقد بی سواده ؟

  8. #3076
    Moderator
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    نوشته ها
    112,918
    تشکر
    220
    تشکر شده : 12,281
    نقل قول نوشته اصلی توسط Herzeleid نمایش پست ها
    بِبُر به نام خداوندت

    چه حکمتیست در این مردن
    در عاشقانه ترین مردن
    و مغز را به فضا بردن
    و گریه را به خلا بردن
    چه حکمتیست که در آغاز
    نگاه من به سرانجام است؟


    بِبُر به نام خداوندت
    که لطف خنجر ابراهیم
    به تیز بودن احکام است

    نبخش مرتکابنت را
    تو حکم واجب الاجرایی
    و عشق جوخه اعدام است

    به دست آه بسوزانم
    که شعله ور شدنم دود است
    کفن به سذفه بپوشانم
    که سر به سر دهنم دود است
    و نخ به نخ دهنم دود است
    غمت غلیط ترین کام است

    و نخ به نخ دهنم دود است
    غمت غلیظ ترین کام است


    نگاه من به سرانجام است

    سُرنگ ها همگان قرمز
    و رنگ ها همه قرمز‌
    سَماع مولویان همه قمرز
    جهان کران به کران قرمز
    که نقشی از رژِ گلگونت
    هنوز به لب این جام است

    بگو ستاره دُردانه
    در انزوای رصد خانه
    کدام موزه شکست آن روز
    که با گذشتن نهصد سال
    هنوز حلقه دستانش
    به دور گردن خیام است
    هنوز حلقه دستانش
    به دور گردن خیام است

    ببین چقدر اسیرم من !
    چنان بُکش که پس از مردن
    هزاربار بمیرم من

    دسیسه های تو! میبینی؟
    ورید ِ پاک امیرم من
    که در تدارک حمّام است


    چه حکمتیست در این مردن
    در عاشقانه ترین مردن
    و مغز را به فضا بردن
    و گریه را به خلا بردن
    چه حکمتیست که در آغاز
    نگاه من به سرانجام است؟


    در آستانه ی پیری

    در آستانه ی پیری
    گلایه از شب ِ دنیا
    بد است مرد حسابی

    به احترام دیازپام
    بدون قِصه و بوسه
    تلاش کن که بخوابی

    تو مثل پرده خانه
    وبال گردن ِ روزی
    کسی نگفت نباید
    که از نهاد بسوزی

    تو آفتاب نبودی
    که بی دریغ بتابی
    چه اسب ها که درونت
    به اهتزاز درامد
    به شیهه عمرِ گلویت
    کشان کشان سر آمد


    تو را که بست به گاری
    که روزمردِ عذابی

    لگد زدند به شیری
    که صبر غرّش او بود
    شکست یوزپلنگی
    که رام و آیینه خو بود

    و از فراز دهانی
    سکوت کرد عقابی
    دلیر ماندی و نان را
    به خون زدی که نمیری
    به هرزه پا ندواندی
    از این دوندگی آخر
    جه میرسد به جماعت
    جز آخوری و طنابی


    شناس ِ عالمی اما
    شناسنامه نداری
    و دایم الغمی اما
    خودت ادامه نداری
    غرور منقطع النسل
    اماره ساز خرابی


    تو برگزیده نبودی
    قبول کن که نبودی
    قبول کن که رسولی
    بدون معجزه هستی
    بلند مسئله هستی
    ولی بدون کتابی

    دریچه ای که تپید و
    جهان کوچک ما را
    به نور خواند گرفتست
    بیا و زنده شو ای ماه
    که مثل فاتحه هر شب
    بر این دریچه بتابی

    هزار ماهی ِ تنها
    فدای آبی ِ دریا
    هزار بسته مسکن
    فدای این غم ِبرنا
    هزار گله ی درنا
    فدای وسعت آبی
    گلایه از شب کوچک
    و نِق به شیوه ی کودک

    بس است حزن مبارک
    شبت بلند غمت نیز
    غمت بخیر شبت نیز
    شب است مرد حسابی




    همراه خاکْ ارّه

    همراه خاکْ ارّه
    تف میکنم طعمِ
    بیدار بودن را

    با سرفه ام‌ در خواب
    حس میکنم دردِ
    نجّار بودن را

    از نرده بان بودن
    بسیار غمگینم
    از آسمان بودن
    بسیار غمگینم

    تمرین کنم باید
    دیوار بودن را

    چون فوج ماهی ها
    در نفت میمیرم
    دریای آلوده
    دارد به آرامی
    کم میکند از من
    بسیار بودن را

    وقتی نمیمیرم
    هم دردسر سازم
    هم دست و پاگیرم
    اما به هر تقدیر
    باید تحمل کرد
    سربار بودن را

    در سینه ام بم ها
    با کوهی از غم ها
    پیوسته لرزیدم
    پس دفن خود کردم
    همراه آدم ها
    جاندار بودن را

    روزی اگر زاغی
    روباه را بلعید
    جای تاسف نیست
    هیهیات اگر روزی
    صابون بیاموزد
    مکّار بودن را

    بیرون تراویده است
    از گور من بهرام
    از کوزه ام خیام
    از مستی ام حافظ
    سرمشق میگیرد
    هشیار بودن را

    وقتی نمیمیرم
    هم دردسر سازم
    هم دست و پا گیرم
    اما به هر تقدیر
    باید تحمل کرد
    سربار بودن را

    لطفا به بند اول سبّابه ات بگو

    لطفاً به بند اول سبّابه ات بگو
    یک ذرّه صبر و حوصله اش بیشتر شود
    از بُخلْ زنگ خانه ی من سکته میکند
    دستت اگر کمی متمایل به در شود

    در میزنی که وارد تنهاییم شوی
    امّا بعید نیست زمانی که میروی
    در از خودش جلای وطن گفته مثل من
    در جستجوی در زدنت در به در شود

    این بچه لاک پشت ِ نگون بخت سالهاست
    از تخم در میاید و سوی تو می دود
    اما مقدّر است که در آخرین قدم
    یعنی در آستانه دریا دمر شود

    نُه ما غلط خوردم و اصرار داشتم
    در آن رحم لباس شوم تا بپوشیم
    یا کاسه ای شراب شوم تا بنوشیم
    هر نطفه ای که دوست ندارد پسر شود!
    هر نطفه ای که دوست ندارد ورم شود
    گفتم ورم شوم ـ ورمی در درون تو ـ
    تا هی بزرگتر بشوم تا جنون تو
    همراه قد کشیدن من بیشتر شود

    اما پسر شدم که تو را آرزو کنم
    هی جان به سر شدم که تو را آرزو کنم
    اما پسر شدم که تو را آرزو کنم
    هی جان به سر شدم که تو را آرزو کنم


    اما پسر شدم که تو را آرزو کنم
    هی جان به سر شدم که تو را آرزو کنم
    پیوسته آرزو کنمت که بلکه آرزو
    از شرم ناتوانی خود جان به سر شود


    دستت مبارک است که چَک میزند به گوش
    دستت مبارک است که می آورد به هوش
    عیسای دست های مبارک بزن مرا
    تا مرده ای به زنده شدن مفتخر شود

    اما پسر شدم که تو را آرزو کنم
    هی جان به سر شدم که تو را آرزو کنم
    اما پسر شدم که تو را آرزو کنم
    هی جان به سر شدم که تو را آرزو کنم

    ای ماه مهر!


    مادر ! مدادْ قرمز من کو؟
    کو لقمه نان و پنیرم ؟
    آخر چگونه بیست بگیرم
    وقتی که دست های فقیرم
    فردای درس ؛ آن همه باید
    در جستجوی کار بمیرند


    ای ماه مهر! زهر هلاهل!
    بازآ که زنگ های ثلاثه
    روزی هزار بار بمیرند

    تا کودکان به وقت دبستان
    از ترس امتحان نهایی
    با نمره چهار بمیرند

    ای ماه مهر! ماه بداخلاف
    با ایده های محکم و خلّاق
    مارا بزن به خط کشی از چوب
    ما را بزن به ترکه مرطوب
    تا در درون کودک دیروز
    مردان بی شمار بمیرند

    مادر ! مدادْ قرمز من کو؟
    کو لقمه نان و پنیرم ؟
    آخر چگونه بیست بگیرم
    وقتی که دست های فقیرم
    فردای درس ؛ آن همه باید
    در جستجوی کار بمیرند


    دل بادبادکی ست حصیری
    آهی که میوزد ؛ دل ما را
    تا اوج میبرد به اسیری

    با هر نخِ بریده شهیدی ست
    دل های رفته را بگذارید
    در اوج افتخار بمیرند

    در این کلاس های رفوزه
    لای کتاب های عجوزه
    ما چستیم بر در ِکوزه

    سقّای علم! دست بجنبان
    تا گوش های تشنه؛ به دست ِ
    چَک های آب دار بمیرند

    روزی هزار بار بگو آب
    روزی هزار بار بگو نان
    مادر مرا ببر به دبستان
    تا روی شاخه های جوانم
    گنجشک های توی دهانم
    روزی هزار بار بمیرند

    مادر ! مدادْ قرمز من کو؟
    کو لقمه نان و پنیرم ؟
    آخر چگونه بیست بگیرم
    وقتی که دست های فقیرم
    فردای درس ؛ آن همه باید
    در جستجوی کار بمیرند

    جهان فاسد مردم را...

    جهان ِ فاسد ِ مردم را
    بریز دور و در این دوری
    به عطر نافه خود خو کن

    کمین بگیر جهانت را
    سپس شکارچیانت را
    به تیر معجزه آهو کن

    مفصّل اند زمستان ها
    و برفْ نُسخه خوبی نیست
    برای سرفه گلدان ها

    گلی نمانده خودت گل باش
    تو را بکار و شکوفا شو
    تو را بچین و تو را بو کن

    دلم دف است ... نیستانا
    نگاه ِ صوفی ِ ناخوانا
    جهان پریشی ِ مولانا
    دهان پریشی ِ مولانا
    تو خانقاه منی ؛ با من
    بچرخ و یا حق و یا هو کن

    شب است یک تنه زیبا شو
    و چند ماهْ شکیبا شو
    سپس مرا متولّد کن

    بتاب روی شبم دریا
    و جوجه اردک زشتم را
    به زیر بال و پرت قو کن

    کسی نمیشوند ما را
    اگر که روی سخن داری
    و درد حرف زدن داری
    اگر دهان خودت هستی
    اگر زبان خودت هستی
    به گوش های خودت رو کن

    دو تا بریده ی از شانه
    دو تا خجول ؛ دو دیوانه
    منم دو دست ؛ که میخواهم
    بغل بگیرمت ای جنگل

    تفقدی نظری چیزی
    به این دو ساقه ی کم رو کن

    مِسَم که پخش و پلا هستم
    دچار دردوبلا هستم
    تو عادلی که طلا هستی
    به کیمیای مساواتت
    تو را بدل به خودت ؛ اما
    مرا بدل به تزارو کن

    تو را ببوس که لب هایت
    هنوز طعم عسل دارد
    تو راه بخواه که آغوشت
    هنوز میل بغل دارد

    تو را بکار و شکوفا شد
    تو را بچین و تو را بکو کن

  9. #3077
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    نوشته ها
    248
    تشکر
    58
    تشکر شده : 112
    عجب اهنگیه ما بزرگ و نادانیم
    عالیه

  10. #3078
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    May 2014
    نوشته ها
    69
    تشکر
    333
    تشکر شده : 70
    دوستان عزیزم صبر کنید مدتی بگذره از انتشار آلبوم خوب گوش بدین بعد نظر بدین اینطوری . من طرفدار ( فن ) محسن چاوشی نیستم ولی خوشم میاد از کارهاش و ثابت شده همیشه آلبوم هاش رو باید صبر کنی و چند بار گوش بدی بعد نظر بدی .

  11. #3079
    فعال
    تاریخ عضویت
    May 2011
    نوشته ها
    7,353
    تشکر
    339
    تشکر شده : 1,371
    نقل قول نوشته اصلی توسط *_* نمایش پست ها
    من خودم لیسانس ادبیات انگلیسی دارم

    میدونم اینچیزارو دیگه

    یه نفر یه چیزی میگه 4 نفر ادم نادان و بی اطلاع هم دورشو میگیرن و میگن اره چقد ملت بی سوادن

    بابا صفا الان بهترین شاعر و ترانه سرای ایرانه ینی انقد بی سواده ؟
    نه بابا یارو کاری به صفا نداره
    نوشته اشتباه خونده شده یعنی صفا نوشته خلع چاوش خونده خلا
    که این حرفم مسخرست


  12. #3080
    فعال
    تاریخ عضویت
    May 2011
    نوشته ها
    7,353
    تشکر
    339
    تشکر شده : 1,371
    اشترم یه اموجی میلد فینگر نثار یارو بکن


صفحه 308 از 1199 نخستنخست ... 208258298306307308309310318358408808 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 14 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 14 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •