تو در مسافت بارانی = مریض حالی ...
تو در مسافت بارانی = مریض حالی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دستت مبارک است که چَک می زند به گوش ،
دستت مبارک است که می آورد به هوش
عیسای دست های مبارک بزن مرا ،
تا مرده ای به زنده شدن مفتخر شود ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
شماهایی که مادراتون رو می بینید ، هر وقت که دلتون می خواد ،
حق ندارید ای ماه مهر رو گوش کنید ...
نخست وزیر میلاد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در استانه پیری منو یاد قهوه قجری میندازه فضاش.
بسی میچسبد
عجب حلوای قندی تو
امیر بی گزندی تو
در حال حاضر 138 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 138 مهمان ها)