نمیاد ...
نمیاد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
نه ،
نمیاد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
پایان ماجراست ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
شبامو لبریز خورشید ،
روزامو خاکستری کن ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دیوونم ،
اینو شنیدی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دیوونگی هم قشنگه ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در آن نفس که بمیرم اسیر کوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم ...
شب زنده داران گرامی خسته نباشید
در حال حاضر 97 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 97 مهمان ها)