نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: *****هی می پلنگم تا از این بالا بیفتم*****

  1. #1
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    نوشته ها
    35,132
    تشکر
    28
    تشکر شده : 200

    *****هی می پلنگم تا از این بالا بیفتم*****

    تن داده ام در این نبرد از پا بیفتم
    حتی اگر از چشم خیلی ها بیفتم

    دیگر نمی خواهم برای با تو بودن
    چون بختکی بر جانِ این دنیا بیفتم
    ...

    وقتی نمی فهمد کسی گنجشکها را
    زخمی بزن بر بالهایم تا بیفتم

    تا سرنوشتِ ماه در دستانِ برکه ست
    هی می پلنگم تا از این بالا بیفتم

    ترسی نخواهم داشت از بازیِ تقدیر
    از اینکه روزی امتحانم را بیفتم

    اصلا چه فرقی می کند وقتی نباشی
    بر روی پاهایم بمانم یا بیفتم
    الهام دیداریان


    ***************************

    آبی‌تر از نگاه تو موجی ندیده‌ام،
    باران و چشم‌های تو از یک قبیله‌اند


    مرهم ز چشم‌های تو ‌می‌بارد و امید،
    درمان و چشم‌های تو از یک قبیله‌اند



    دست‌ام نمی‌رسد که به ایوان چشم
    تو روزی دخیل بندم و حاجت بگیرم آه


    هر شب ستاره ‌می‌شکفد در خیال من
    کیوان و چشم‌های تو از یک قبیله‌اند



    با پرفریب نرگس در شب نشسته‌ات
    راه کدام عاشق سرگشته ‌می‌زنی؟


    آتش شدی و شعله به هر گوشه ‌می‌زنی
    شیطان و چشم‌های تو از یک قبیله‌اند



    والاتر از حماسه‌ی چشمت حماسه نیست
    سرکش‌تر از همیشه‌ی دریا نگاه تو


    پس کی غزال وحشی من رام ‌می‌شوی؟
    عصیان و چشم‌های تو از یک قبیله‌اند؟



    وقتی بت سکوت مرا با نگاه خود،
    در ابتدای حنجره‌ام خرد ‌می‌کنی


    باید به چشم‌های تو ایمان بیاورم
    ایمان و چشم‌های تو از یک قبیله‌اند




    حجت الله نظریان





    ******************************

    شاید که ای غریبه تو همزاد با منی

    خورشیدِ پشتِ پنجره‌ی پلک‌های من

    من خسته‌ام! طلوع کن امشب برای من

    می‌ریزم آن‌چه هست برایم به پای تو
    حالا بریز هستی خود را به پای من



    وقتی تو دل‌خوشی، همه‌ی شهر دل‌خوشند
    خوش باش هم به جای خودت هم به جای من



    تو انعکاسِ من شده‌ای... کوه‌ها هنوز
    تکرار می‌کنند تو را در صدای من



    آهسته‌تر! که عشق تو جُرم است، هیچ‌کس
    در شهر نیست باخبر از ماجرای من



    شاید که ای غریبه تو همزاد با منی
    من... تو... چه‌قدر مثل تو هستم! خدای من!!

    زنده یاد نجمه زارع

    *************************



    تو نیستی و این در و دیوار هیچ‌وقت...
    غیر از تو، من به هیچ کس انگار هیچ‌وقت...

    اینجا دلم برای تو هی شور می‌زند
    از خود مواظبت کن و نگذار هیچ‌وقت...

    اخبار گفت شهر شما امن و راحت است
    من باورم نمی‌شود اخبار هیچ‌وقت...

    حیفند روزهای جوانی نمی‌شوند
    این روزها دومرتبه تکرار، هیچ‌وقت

    من نیستم بیا و فراموش کن مرا
    کی بوده‌ام برات سزاوار؟ هیچ‌وقت!

    بگذار من شکسته شَوَم تو صبور باش
    جوری بمان همیشه که انگار هیچ‌وقت...

    زنده یاد نجمه زارع

    ****************************



    ************************






    ********************************



    *********************************



    ***************************

    تصاوير پيوست شده
    ضعف ما اواز نبود کوک غلط ساز بود...





  2. 5 کاربر مقابل از madrid_25 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  3. #2
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    نوشته ها
    192
    تشکر
    6,416
    تشکر شده : 210
    چخ ممنون

  4. #3
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    نوشته ها
    35,132
    تشکر
    28
    تشکر شده : 200
    ضعف ما اواز نبود کوک غلط ساز بود...





  5. کاربر مقابل از madrid_25 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  6. #4
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    نوشته ها
    35,132
    تشکر
    28
    تشکر شده : 200
    ضعف ما اواز نبود کوک غلط ساز بود...





  7. کاربر مقابل از madrid_25 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  8. #5
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    نوشته ها
    8,921
    تشکر
    33,445
    تشکر شده : 13,100
    چه بگویم نگفته هم پیداست/غم این دل مگر یکی و دو تاست...

  9. کاربر مقابل از sadegh1 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 4 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 4 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •