مردتنها..سیگار...پشت سیگارش درد
در کنارش آرام سایه ی یک ولگرد
خسته می شد می رفت,با خودش بر می گشت
سایه او بود انگار, او خودش را همدرد
_بچه ها را؟…_زن برد...لعنتش بر من ماند
از خودم بر من رفت,گونه هایش را زرد..
پک بعدی در دود.._او مرا می فهمید
_قول می خواهم زود,تکیه ام باشی مرد!
قول را یک شب دود,در خودش از رو برد
شمع شد زن تاصبح,در دلش غم پرورد
_مرد من را افسوس,"عاشقانه می سوخت"
ساک خود را می بست...مرد زاری می کرد
مرد تنها...سیگار..پشت سیگارش بغض
از کنارش می رفت,سایه ی یک ولگرد ...
آریو همتی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
اگه نظر من رو بخوای،
دلتنگی یه جور بیماریه.
مثل سرطان، که خوشخیم و بدخیم داره.
که اگه کاری براش نکنی از پا درت میاره.
کسی که میگه دلش برات تنگ شده
و برای دیدنت کاری نمیکنه،
یا داره دروغ میگه، یا معنی دلتنگی رو نمیدونه!
بارالها…
از كوي تو بيرون نشود پاي خيالم،
نكند فرق به حالم ....
چه براني،
چه بخواني،
چه به اوجم برساني
چه به خاكم بكشاني…
نه من آنم كه برنجم،
نه تو آني كه براني...
نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم،
نه تو آني كه گدا را ننوازي به نگاهي،
در اگر باز نگردد، نروم باز به جايي
پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي
كس به غير از تو نخواهم
چه بخواهي چه نخواهي...
باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهي...
به جملات عجيب فكر نكنيم!
همينها عجيبترينند:
- يه ليوان آب گذاشتم بالای سرت.
- صبح بيدارت میكنم.
- ناهار خوردي؟
- يه چيزی بذار پشت كمرت، اونجا بشين.
- برای تو چی بكشم؟
و ...
همينها.
اگر يك روز كلمهها حرف بزنند و دربارهی خودشان توضيح دهند، بیشك "پيشم" كلمهایست كه در صحبتهايش از اين میگويد كه هيچ وقت فكر نمیكردم قبل و بعد از تمام عاشقانهها قرار بگيرم!
پيشم بمان!
بیا پیشم.
از پيشم نرو.
پيشم باش ...
صابر_ابر
وقتی یکی باهاتون درد دل میکنه و از شکست عشقیاش میگه ، بدترین و اشتباه ترین حرف های ممکن اینه که مثلا ...
بی خیال بابا مگه آدم قحطه
اصلا حیف تو نبود ؟ ...
یا بگی؛ اینا همش یه تجربه است .
یا بگی؛ دختر های امروزی فلانن
پسرهای امروزی فلانن
عشق هم عشق های قدیم
بابا اینا رو خودش هم میدونه ، این حرفها رو خودش هم به خودش زده پدر و مادر و نزدیکانش هم هزار بار توی سرش زدن
به جای این حرفا ، بغلش کن بگو :
شاید نفهمم چقدر ولی میبینم داری عذاب میکشی.
حق داری ناراحت باشی ، از دست دادن یک نفر که دوستش داری، چه خوب، چه بد، سخته، شکست در یک رابطه چه درست، چه اشتباه، دردناکه؛
من نمیتونم چیزی رو تغییر بدم ولی کنارت هستم. بیا حرفهات رو به من بزن.
بیا گریه هات رو روی شانه های من بکن. بیا به من تکیه کن. کنارت میمونم تا باز حالت خوب بشه .من رفیقت هستم. رفیقت.
دستاشو بگیر. بگذار خوب گریه کنه. دوستت فقط احتیاج به یک دوست داره... همین !
وقتی تو دنیای منی ، درگیر دنیا نیستم
دنیا اگه ترکم کنه ، من با تو تنها نیستم
هر روز با برق نگات ، دنیامو روشن میکنم
من با تو ، تو این لحظه ها ، احساس بودن میکنم
بود و نبود من تویی ، انگار بی تو نیستم
پای همه دلتنگیات ، من مثل کوه می ایستم
من با تو میتونم فقط ، دنیامو زیباتر کنم
دستامو محکمتر بگیر ، احساستو باور کنم
من خوب میدونم که تو ، دائم به فکر رفتنی
حتی اگه ترکم کنی ، بازم تو دنیای منی
من بیقرارت هستم و تو بیقرارم نیستی
احساس پوچی میکنم ، وقتی کنارم نیستی
من بی تو نابودم ، بری ، دنیا جوابم میکنه
دلشوره های رفتنت ، هر روز آبم میکنه
ما کتاب کهنه ای هستیم سرتا پا غلط!
خواندنی ها را سراسر خوانده ایم امّا غلط!
سال ها تدریس می کردم خطا را با خطا
سال ها تصحیح می کردم، غلط را با غلط!
بی خبر بودم دریغا از اصول الدین عشق!
خط غلط، انشا غلط، دانش غلط، تقوی غلط!
دین اگر این است ! بی دینان زِ ما مؤمن ترند
این مسلمانی ست آخر؟ لا غلط الّا غلط !
روز اوّل درس مان دادند، یک دنیا فریب
روز آخر مشق ما این بود: یک عُـقـبا غلط!
گفتنی ها را یکایک هر چه باد و هر چه بود
شیخــنا فرمود امّا یا خطا شد یا غلط!
گفتم از فرط غلط ها دفتر دل شد سیاه!
گفت می دانم غلط داریم آخر تا غلط !
روی هر سطری که خواندیم از کتاب سرنوشت
دیده ی من یک غلط می دید و او صدها غلط!
یا رب از تو مغفرت زیباست، از ما اعتراف
یا رب از تو مرحمت می زیبد و از ما غلط!
زندگى مثل يک كامواست
از دستت كه در برود، مى شود
كلاف سر در گم،گره مى خورد، میپيچد به هم، گره گره مى شود،بعد بايد صبورى كنى، گره را به وقتش با حوصله وا كنى
زياد كه كلنجار بروى، گره بزرگتر مى شود، کورتر مى شود
يک جايى ديگر كارى نمى شود كرد، بايد سر و ته كلاف را بريد
يک گره ى ظريف و كوچک زد، بعد آن گره را توى بافتنى جورى قايم كرد، محوكرد،جورى كه معلوم نشود" يادمان باشد "
گره هاى توى كلاف
همان دلخورى هاى كوچک و بزرگند
همان كينه هاى چند ساله
بايد يک جايى تمامش كرد
سر و تهش را بريد.
زندگى به بندى بند استْ به نام "حرمت" كه اگر پاره شودتمام است.
در حال حاضر 9 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 9 مهمان ها)