زنی باش که تکیه گاه است
که محکم است
زنی باش که اگر یک روز از غم بارید
فردا زیباترین لباسش را بپوشد
لبخند بزند و ادامه دهد
عاشق باش؛ لطیف باش
اما مطمئن
این ها که می گویند
او را برایِ پولش خواستم
برایِ ماشینِ مدل بالایش
برایِ خانه ی لوکسش
فاتحه ی خوشبختی را باید بخوانند
زن بودن بی نیاز بودن است
زن باید عشق باشد
اطمینان باشد
باید بشود در چشمانِ یک زن نگاه کرد
و تمامِ دل نگرانی ها را به یک باره دور ریخت
باید بشود در آغوشِ یک زن
خستگی ها را فراموش کرد
اینکه گاهی دختر بچه می شود
لوس می شود ناز می کند
اینکه گاهی از مردش می پرسد
دوستم داری ؟
باید از زنانگی اش باشد
زنی باش
که اگر روزی تو را نفهمیدند
سرت را بالا بگیری
محکم لبخند بزنی
و مطمئن باشی
مرد می خواهد تو را فهمیدن .!
بعضی ها؛
به نام عشق و دوست داشتن
جلو می آیند
پا ،پیش می گذراند
کم کم
وارد زندگی تان می شوند
همه چیزتان را می فهمند
و شما
تا می خواهید دستی
به سر و روی خود بکشید
بدون هیچ دلیل و منطقی
بدون هیچ نشانه یی می روند!
می روند و شما می مانید
با یک عالم سوال بی جواب و
بی خوابی و اشک و بی حوصلگی محض!
مراقب تنهایی خود باشید
هر عشقی،عشق نیست
هر دوست داشتنی،دوست داشتن نیست!
آدم های الان جنون دارند...
روزی به خودت می آیی و میبینی
هر چقدر برای بودنش جنگیدی
او برای نبودن تلاش کرد
هر چقدر برای جای خالی اش جنگیدی
او برای نیامدن تلاش کرد ...
از یک جایی به بعد میفهمی که باید کنار آمد
با خودت
با نبودنش
با جای خالی اش
با نخواستنش!
از یک جایی به بعد باید بفهمی که هر چیزی با تلاش نتیجه میدهد الا عاشقی
خدا بعضی ها را
از چشمهایشان آفریده
اول چشمهای مرا آفریده مثلا
بعد زل زده توی مردمکهایم
و با خودش گفته
باید چیزی شبیه باران بیافرینم
که دست از سر این دو تا دایره ی محزون برندارند!
بعد
برای چشمهایم صورتی کشیده
دست
پا
قلب
و گفته این آدم حتما باید زن باشد
ابْر مونثی
که یک عمر ببارد
گاهی
سر بر شانه ی کوهی
و گاهی
در عمق تنهایی...
اغلب دعواها، قهرا بيخودى پيش ميان يعني دو طرف بي حوصله ان، خسته ان
بعضي وقتا جاى بعضي از حرفا نيست
بعضي وقتا بعضى شوخيا بيش از حد
فاصله ميندازه بين آدما
مهم اينه بعد اين اتفاقا يكي بياد حرف بزنه
يكي پا پيش بذاره تا اون يكي رو بخندونه دوباره
مهم اينه بدونيم هيچكدوم بد نيستيم دشمن نيستيم
هيچكدوم هيچوقت اولش فكر نميكرديم كه
طولاني ترين دوستي هامون رو،
سر كوچيك ترين مسائل از دست بديم
شهریور باشد یا بهمن
تیر باشد یا فروردین
مرداد باشد یا آذر
ساعت ده باشد یا نه
فرقی ندارد، وقتی که تو نباشی
تمام روزهایم
عصر جمعه،
تمام فصلهایم پاییز
و تمام ساعتم، صفر بامداد است!
تو که نباشی
میگذارم همه چیز بگذرد....
یه روزی تو زندگیم فکر میکردم آدما هیچوقت نمیتونن نسبت به کسی که یجایِ زندگیشون عاشقش بودن بی رحمی کنن، فکر میکردم تهِ تهش وقتِ رفتن یه نگاهِ عاشقانه ی غمگین به معشوقشون میندازن و با گونه های خیس از اشک میرن که خاطره بشن، اما اشتباه میکردم چون عاشقا هم آدمن و همه ی آدما یه دلِ بی رحمِ خاموش تو وجودشون دارن که وقتِ رفتن روشن میشه و با یه نیشخندِ وحشتناک همه ی خاطره هارو فرو میریزه ...
وقتی دست تو دست یکی دیگه مسیری که تا رسیدن به من اومده بودی رو میرفتی، نیشخند وحشتناکتو دیدم و تازه اون موقع بود که فهمیدم همه ی آدما میتونن بی رحم باشن ولی عاشقایِ شکست خورده بیشتر، خیلی بیشتر ...
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
از رقیبان کمین کرده عقب میماند
هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را
مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
مادرم بعد تو هی حال مرا میپرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را
عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
به تو اصرار نکرده است فرایندش را
قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقان به تو این بندش را
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گم کرد خداوندش را
در حال حاضر 4 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 4 مهمان ها)