من دختر نمیخواهم
پسر میخواهم
میدانی جان دلم
من خودم بهتر از هر کسی
جنس خودم را میشناسم
فردا روز بشویم دختر دار
تو دیگر مرا یادت میرود
میشود هووی من
من میدانم این جنس چقدر بلد است دل ببرد
تو بیخبری جان دلم
دخترمان که بیاید
موهای خرگوشی
بینی فندقی اش
دامن کوتاه و پرچین
درست همون موقع که
کفش های پاشنه دار مرا
به زور پایش کرده و
جلویت راه میرود و دلبری میکند
تو اداهایش را ببینی
تازه میفهمم ای دل غافل
از دستم رفتی
دیگر کجا چشمانت مرا میبيند؟
نه جان دلم سری که درد نمیکند را نمیبندند
دختر بماند برای بقیه
من پسر میخواهم
تا هیچوقت حواست از من پرت نشود
تمام تمرکزت بماند روی من!