صفحه 64 از 78 نخستنخست ... 1454626364656674 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 631 به 640 از 776

موضوع: شعر و متن زیبا ... عاشقانه ها ...

  1. #631
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    نوشته ها
    1,840
    تشکر
    6,978
    تشکر شده : 9,608
    با نگاهی که شب دوش اشارت کردی
    به خدا بود و نبودم همه غارت کردی

    آشکارا نتوان گفت چه کردی و چه بود
    آن عبارت که تو پنهان به اشارت کردی

    کعبه‌ی گل همه را، کعبه‌ی دل خاصان راست
    کعبه سهل است، خدا را تو زیارت کردی

    دلم آتشکده‌ی عشق و ز غم ویران بود
    تو بت آتشکده‌ی عشق عمارت کردی

    شعر و شور و دل دیوانه و آزادگیم
    همه را بسته‌ی زنجیر اسارت کردی

    ابر من عابر آفاق نهان نومیدی
    آشکارا تو ز امید عبارت کردی

    کاش می‌شد بنویسم چه نوشتی با چشم
    کاش می‌گفت عبارت چه اشارت کردی

    نادر از هند نبرد، آنچه تو بردی ز دلم
    که تو مهری و مهاری و مهارت کردی

    دلم ایران و تو اسکندر طاییس اطوار
    زدی و سوختی و کشتی و غارت کردی

  2. 3 کاربر مقابل از Hosseiin عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  3. #632
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    نوشته ها
    1,840
    تشکر
    6,978
    تشکر شده : 9,608
    ترا دل دادم ای دلبر شبت خوش باد من رفتم
    تو دانی با دل غمخور شبت خوش باد من رفتم

    اگر وصلت بگشت از من روا دارم روا دارم
    گرفتم هجرت اندر بر شبت خوش باد من رفتم

    ببردی نور روز و شب بدان زلف و رخ زیبا
    زهی جادو زهی دلبر شبت خوش باد من رفتم

    به چهره اصل ایمانی به زلفین مایهٔ کفری
    ز جور هر دو آفتگر شبت خوش باد من رفتم

    میان آتش و آبم ازین معنی مرا بینی
    لبان خشک و چشم تر شبت خوش باد من رفتم

    بدان راضی شدم جانا که از حالم خبر پرسی
    ازین آخر بود کمتر شبت خوش باد من رفتم

  4. 2 کاربر مقابل از Hosseiin عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  5. #633
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    نوشته ها
    1,840
    تشکر
    6,978
    تشکر شده : 9,608
    دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟
    دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟

    تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان عشق کن‌
    ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟

    مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
    راستی تو این همه دیوانه می‌خواهی چه کار؟

    مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!
    در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟

    خُرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین
    شرح این زیبایی از بیگانه می‌خواهی چه کار؟

    شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن‌
    گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟

  6. 3 کاربر مقابل از Hosseiin عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  7. #634
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    نوشته ها
    1,840
    تشکر
    6,978
    تشکر شده : 9,608
    تو با این لطف طبع و دلربایی
    چنین سنگین دل و سرکش چرایی

    به یک بار از جهان دل در تو بستم
    ندانستم که پیمانم نپایی

    شب تاریک هجرانم بفرسود
    یکی از در درآی ای روشنایی

    سری دارم مهیا بر کف دست
    که در پایت فشانم چون درآیی

    خطای محض باشد با تو گفتن
    حدیث حسن خوبان خطایی

    نگاری سخت محبوبی و مطبوع
    ولیکن سست مهر و بی‌وفایی

    دلا گر عاشقی دایم بر آن باش
    که سختی بینی و جور آزمایی

    و گر طاقت نداری جور مخدوم
    برو سعدی که خدمت را نشایی

  8. 2 کاربر مقابل از Hosseiin عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  9. #635
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    نوشته ها
    1,840
    تشکر
    6,978
    تشکر شده : 9,608
    تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی
    اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی

    آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
    از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی

    پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
    فیروزه و الماس به آفاق بپاشی

    ای باد سبک سار مرا بگذر و بگذار
    هشدار که آرامش ما را نخراشی

    هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
    اندوه بزرگی ست چه باشی، چه نباشی

  10. 2 کاربر مقابل از Hosseiin عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  11. #636
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    نوشته ها
    1,840
    تشکر
    6,978
    تشکر شده : 9,608
    عاشقی یعنی همین یعنی حسودی می کنم
    جز کنار من که بنشینی حسودی می کنم

    چهره ای زیباتر از من را؟…زبانم لال..نه!
    بر همان چشم و لب و بینی حسودی می کنم

    جز لب من از لبان کودکی حتی اگر
    بوسه ای کوچک که برچینی حسودی می کنم!

    اخم در هم می کشم وقتی کنارم نیستی
    باز با یک حس بدبینی حسودی می کنم

  12. 2 کاربر مقابل از Hosseiin عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  13. #637
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    نوشته ها
    1,840
    تشکر
    6,978
    تشکر شده : 9,608
    با رنگ و بویت ای گل گل رنگ و بو ندارد
    با لعلت آب حیوان آبی به جو ندارد

    از عشق من به هر سو در شهر گفتگوئی است
    من عاشق تو هستم این گفتگو ندارد

    دارد متاع عفت از چار سو خریدار
    بازار خودفروشی این چار سو ندارد

    جز وصف پیش رویت در پشت سر نگویم
    رو کن به هر که خواهی گل پشت و رو ندارد

    گر آرزوی وصلش پیرم کند مکن عیب
    عیب است از جوانی کاین آرزو ندارد

    خورشید روی من چون رخساره برفروزد
    رخ برفروختن را خورشید رو ندارد

    سوزن ز تیر مژگان وز تار زلف نخ کن
    هر چند رخنه دل تاب رفو ندارد

    او صبر خواهد از من بختی که من ندارم
    من وصل خواهم از وی قصدی که او ندارد

    با شهریار بیدل ساقی به سرگرانی است
    چشمش مگر حریفان می در سبو ندارد

  14. 3 کاربر مقابل از Hosseiin عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  15. #638
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    نوشته ها
    8,714
    تشکر
    2,348
    تشکر شده : 13,999
    از زن هایی که حس مالکیت دارند...
    خوشم می آید...
    آن هایی که با مرد هایشان ...
    مثل بچه ی خودشان رفتار می کنند
    نگرانند که نکند ناهارش را دیر بخورد ...
    یا شلوارش اتو نداشته باشد...
    نخ در رفته گوشه ی یقه ی شوهرشان را
    با دندان می برند...
    زمستان که نزدیک می شود ...
    میله بافتنی و کاموا در دستشان هست
    که برای مردشان شال ببافند
    صبح ها میز صبحانه را می چینند....
    ظرف غذای فلزی َش را پر می کنند ...
    که مبادا سر کار گشنه بماند
    و بعد هم تدارک شام می بینند...
    مردشان را به آغوش می کشند ....
    و تا چشم هایش سنگین نشود ...
    پلک روی هم نمی گذارند
    از همین زن هایی که عشقشان را ...
    با توجه کردن نشان می دهند
    از همین زن هایی که وقتی هستند،...
    دوست داری بچه ترین مرد دنیا باشی
    دوست داری ...
    از پس انجام هیچ کدام از ...
    کار های شخصی َ ت بر نیایی...


  16. 4 کاربر مقابل از mohammadho3in عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  17. #639
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    نوشته ها
    8,714
    تشکر
    2,348
    تشکر شده : 13,999
    مرد سرمایه داری در شهری زندگی میکرد
    اما به هیچکس ریالی کمک نمیکرد.
    فرزندی هم نداشت. و تنها با همسرش زندگی میکرد.
    در عوض قصابی در آن شهر بود که به نیازمندان گوشت رایگان میداد.

    روز به روز نفرت مردم از شخص سرمایه دار بیشتر میشد
    مردم هرچه او را نصیحت میکردند که این سرمایه را برای چه کسی میخواهی؟
    در جواب میگفت نیاز شما ربطی به من ندارد.
    بروید از قصاب بگیرید...
    تا اینکه او مریض شد
    احدی به عیادتش نرفت و در نهایت در تنهایی جان داد.
    هیچ کس حاضر نشد به تشییع جنازه او برود...
    همسرش به تنهایی او را دفن کرد
    اما از فردای آن روز اتفاق عجیبی در شهر افتاد
    دیگر قصاب به کسی گوشت رایگان نداد.
    او گفت کسی که پول گوشت را پرداخت میکرد دیروز از دنیا رفت...!!

    هیچوقت زود قضاوت نکنیم...


  18. 4 کاربر مقابل از mohammadho3in عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  19. #640
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    نوشته ها
    8,714
    تشکر
    2,348
    تشکر شده : 13,999
    از بین اشکالِ هندسی
    دایره‌ها دوست‌داشتنی‌ترند...
    کاش همه‌ی آدم‌ها دایره بودند.
    دایره‌ای که
    نه گوشه‌ای دارد برایِ زخم زدن،
    نه مارپیچی برای دور زدن،
    و نه زاویه‌ای برای بد دیدن.
    دایره اصلاً پیچیده نیست.
    کاش آدم‌ها مثل دایره ساده بودند
    و شناختنشان این‌قدر سخت نبود!


  20. 4 کاربر مقابل از mohammadho3in عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


صفحه 64 از 78 نخستنخست ... 1454626364656674 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •