صفحه 77 از 78 نخستنخست ... 276775767778 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 761 به 770 از 776

موضوع: شعر و متن زیبا ... عاشقانه ها ...

  1. #761
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    نوشته ها
    1,840
    تشکر
    6,978
    تشکر شده : 9,608
    با رنگ و بویت ای گل گل رنگ و بو ندارد
    با لعلت آب حیوان آبی به جو ندارد

    از عشق من به هر سو در شهر گفتگوئی است
    من عاشق تو هستم این گفتگو ندارد

    دارد متاع عفت از چار سو خریدار
    بازار خودفروشی این چار سو ندارد

    جز وصف پیش رویت در پشت سر نگویم
    رو کن به هر که خواهی گل پشت و رو ندارد

    گر آرزوی وصلش پیرم کند مکن عیب
    عیب است از جوانی کاین آرزو ندارد

    خورشید روی من چون رخساره برفروزد
    رخ برفروختن را خورشید رو ندارد

    سوزن ز تیر مژگان وز تار زلف نخ کن
    هر چند رخنه دل تاب رفو ندارد

    او صبر خواهد از من بختی که من ندارم
    من وصل خواهم از وی قصدی که او ندارد

    با شهریار بیدل ساقی به سرگرانی است
    چشمش مگر حریفان می در سبو ندارد

  2. کاربر مقابل از Hosseiin عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #762
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    نوشته ها
    1,840
    تشکر
    6,978
    تشکر شده : 9,608
    سلام علاقه‌یِ خوبم
    علاقه جانِ من
    می‌دانی!
    دوستت دارم
    به هزار هزار و هزاران هزار دلیل
    دوستت دارم چون دوست داشتنت حال می‌دهد
    خوب است، کیف می‌دهد
    چون موهایت ناز بر شانه‌ات می‌افتد
    می‌رقصد! در باد وِل می‌شود وُ می‌رقصم!
    چون خنده‌هایِ تو جان است
    تو می‌خندی،
    من تازه می‌شوم، روز نو می‌شود و
    جهان تازه آغاز می‌شود
    دوستت دارم، چون دوست داشتنت مرا بزرگ می‌کند
    بزرگ می‌شوم بزرگ دیده می‌شوم
    دردهام خوب می‌‌شود و دلتنگی‌هام
    انتظار،
    انتظارِ این‌که دوباره بیایی
    دوباره بگویی سلام
    دوباره دوستت دارم مُدام
    سلام،
    می‌آیی برویم بهار بیاوریم،
    آخر امسال دیر کرده است
    می‌ترسم!
    با این زمستانِ بی برف وُ هوایِ دم کرده‌‌یِ محبوس
    می‌ترسم راه را خطا روَد و
    به خانه‌یِ ما نیاید
    چه‌ قدر تو مهربانی!
    و چه‌ خوب است که این‌ همه دوستت دارم

  4. کاربر مقابل از Hosseiin عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #763
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    نوشته ها
    1,840
    تشکر
    6,978
    تشکر شده : 9,608
    برایم شعر بفرست
    حتی شعرهایی که عاشقان دیگرت
    برای تو می‌گویند

    می‌خواهم بدانم
    دیگران که دچار تو می‌شوند
    تا کجای شعر پیش می‌روند

    تا کجای عشق
    تا کجای جاده‌ای که من
    در انتهای آن ایستاده‌ام

  6. کاربر مقابل از Hosseiin عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #764
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    نوشته ها
    1,840
    تشکر
    6,978
    تشکر شده : 9,608
    در این هستی غم انگیز
    وقتی حتی روشن كردن یک چراغ ساده «دوستت دارم»
    كام زندگی را تلخ می‌كند

    وقتی شنیدن دقیقه ای صدای بهشتی‌ات
    زندگی را تا مرزهای دوزخ می‌لغزاند
    دیگر نازنین من
    چه جای اندوه؟
    چه جای اگر؟
    چه جای كاش؟
    و من…

    این حرف آخر نیست!
    به ارتفاع ابدیت دوستت دارم
    حتی اگر به رسم پرهیزکاری های صوفیانه
    از لذت گفتنش امتناع كنم

  8. کاربر مقابل از Hosseiin عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  9. #765
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    نوشته ها
    1,840
    تشکر
    6,978
    تشکر شده : 9,608
    و من با تو سخن میگویم
    نامت را به من بگو
    دستت را به من بده
    حرفت را به من بگو
    قلبت را به من بده
    من ریشه‌های تو را دریافته‌ام
    با لبانت برای همه لبها سخن گفته‌ام
    و دستهایت با دستان من آشناست
    در خلوت روشن با تو گریسته‌ام برای خاطر زندگان
    در گورستان تاریک با تو خوانده‌ام زیباترین سرودها را
    زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده‌اند
    دستت را به من بده
    دستهای تو با من آشناست
    ای دیریافته با تو سخن میگویم
    بسان ابر که با توفان
    بسان علف که با صحرا
    بسان باران که با دریا
    بسان پرنده که با بهار
    بسان درخت که با جنگل سخن می‌گوید
    زیرا که من ریشه‌های تو را دریافته‌ام
    زیرا که صدای من با صدای تو آشناست…

  10. کاربر مقابل از Hosseiin عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  11. #766
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    نوشته ها
    1,840
    تشکر
    6,978
    تشکر شده : 9,608
    قول بده که خواهی آمد
    اما هرگز نیا!
    اگر بیایی
    همه چیز خراب می‌شود
    دیگر نمی‌توانم
    اینگونه با اشتیاق
    به دریا و جاده خیره شوم
    من خو کرده‌ام
    به این انتظار
    به این پرسه زدن‌ها
    در اسکله و ایستگاه
    اگر بیایی
    من چشم به راه چه کسی بمانم؟

  12. کاربر مقابل از Hosseiin عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  13. #767
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    نوشته ها
    1,840
    تشکر
    6,978
    تشکر شده : 9,608
    دلی که در دو جهان جز تو هیچ یارش نیست
    گرش تو یار نباشی جهان به کارش نیست
    چنان ز لذت دریا پر است کشتی ما
    که بیم ورطه و اندیشهٔ کنارش نیست
    کسی به‌سان صدف واکند دهان نیاز
    که نازنین گوهری چون تو در کنارش نیست
    خیال دوست گل‌افشان اشک من دیده‌ست
    هزار شکر که این دیده شرمسارش نیست
    نه من ز حلقه دیوانگان عشقم و بس
    کدام سلسله دیدی که بی‌قرارش نیست
    سوار من که ازل تا ابد گذرگه اوست
    سری نماند که بر خاک رهگذارش نیست
    ز تشنه‌کامی خود آب می‌خورد دل من
    کویر سوخته‌جان منت بهارش نیست
    عروس طبع من ای سایه هر چه دل ببرد
    هنوز دلبری شعر شهریارش نیست

  14. کاربر مقابل از Hosseiin عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  15. #768
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    نوشته ها
    1,840
    تشکر
    6,978
    تشکر شده : 9,608
    آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
    بی وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا
    نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
    سنگدل این زودتر می‌خواستی حالا چرا
    عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
    من که یک امروز مهمان توام فردا چرا
    نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم
    دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا
    وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار
    اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا
    شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود
    ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا
    ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
    اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا
    آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌کند
    در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا
    در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
    خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا
    شهریارا بی حبیب خود نمی‌کردی سفر
    این سفر راه قیامت می‌روی تنها چرا

  16. کاربر مقابل از Hosseiin عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  17. #769
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    نوشته ها
    1,840
    تشکر
    6,978
    تشکر شده : 9,608
    می‌تراود مهتاب
    می‌درخشد شبتاب
    نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک
    غم این خفته‌ی چند
    خواب در چشم ترم می‌شکند
    نگران با من استاده سحر
    صبح می‌خواهد از من
    کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر
    در جگر خاری لیکن
    از ره این سفرم می‌شکند
    نازک‌آرای تن ساق گلی
    که به جانش کشتم
    و به جان دادمش آب
    ای دریغا به برم می‌شکند
    دست‌ها می‌سایم
    تا دری بگشایم
    به عبث می‌پایم
    که به در کس آید
    بر و دیوار به هم ریخته‌شان
    بر سرم می‌شکند
    می‌تراود مهتاب
    می‌درخشد شبتاب
    مانده پای‌آبله از راه دراز
    بر دم دهکده مردی تنها
    کوله‌بارش بر دوش
    دست او بر در، می‌گوید با خود:
    غم این خفته‌ی چند
    خواب در چشم ترم می‌شکند…

  18. کاربر مقابل از Hosseiin عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  19. #770
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    نوشته ها
    1,840
    تشکر
    6,978
    تشکر شده : 9,608
    وقتی تو نیستی
    نه هست‌های ما
    چونان که بایدند
    نه بایدها…
    مثل همیشه آخر حرفم
    و حرف آخرم را
    با بغض می‌خورم
    عمری است
    لبخندهای لاغر خود را
    در دل ذخیره می‌کنم:
    باشد برای روز مبادا!
    اما
    در صفحه‌های تقویم
    روزی به نام روز مبادا نیست
    آن روز هر چه باشد
    روزی شبیه دیروز
    روزی شبیه فردا
    روزی درست مثل همین روزهای ماست
    اما کسی چه می‌داند؟
    شاید
    امروز نیز روز مبادا باشد!
    وقتی تو نیستی
    نه هست‌های ما
    چونان که بایدند
    نه بایدها…
    هر روز بی تو
    روز مبادا است!

  20. کاربر مقابل از Hosseiin عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


صفحه 77 از 78 نخستنخست ... 276775767778 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •