شعر و متن زیبا ... عاشقانه ها ...

[Hosseiin]

غیر از این داغ که در سینه سوزان دارم
چه گل از گلشن عشق تو به دامان دارم؟
این همه خاطر آشفته و مجموعه‌ی رنج
یادگاری ست کزان زلف پریشان دارم
به هواداری‌ات ای پاک نسیم سحری
شور و آشفتگی گرد بیابان دارم
مگذر ای خاطره‌ی او ز کنارم مگذر
موج بی ساحل اشکم سر طوفان دارم
خار خشکم مزن ای برق به جانم آتش
که هنوز آرزوی بوسه‌ی باران دارم
غنچه آسا نشوم خیره به خورشید سحر
من که با عطر غمت سر به گریبان دارم
شمع سوزانم و روشن بود از آغازم
که من سوخته سامان چه به پایان دارم…

[Hosseiin]

درست مثل فنجان قهوه
که ته مي‌کشد
پنجره
کم‌کم از تصوير تو
تهي مي‌شود
حالا
من مانده‌ام و
پنجره‌اي خالي و
فنجان قهوه‌اي
که از حرف‌هاي نگفته
پشيمان است…

[Hosseiin]

انگار که خداوند
معشوقه‌ای داشته باشد!
انگار که معشوقه‌اش
ترکش کرده باشد!
انگار که خداوند
تو را
در لحظه‌ی تنها شدنش
آفریده باشد.
زیباییِ تو
غم انگیز است!

[Hosseiin]

تو به من خندیدی و نمی‌دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب‌آلود به من کرد نگاه
سیب دندان‌زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سال‌هاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرارکنان می‌دهد آزارم
و من اندیشه‌کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت…

[Hosein333]

تو به من خندیدی و نمی‌دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب‌آلود به من کرد نگاه
سیب دندان‌زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سال‌هاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرارکنان می‌دهد آزارم
و من اندیشه‌کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت…

[Hosein333]

یه عکس مونده از اون شب که عشق زنده بمونه
ولی محاله یه عکس ساده بتونه منو به تو برسونه