می خواهم دور بودنت را حصار بکشم
می خواهم همگان بدانند به وسعت یک دنیاست، مرز فرمانروایی من بر قلمرو دوست داشتنت
اشتباه نکن من دیکتاتور نیستم
زیبا ترین دموکراسی را به جهان معرفی خواهم کرد
می خواهم نفس کشیدنم را با حال خوب تو تنظیم کنم
شانه هایم سال ها بکر و دست نخورده مانده اند تا امروز پناهگاه دلتنگی های تو باشند
دستانم اسرار عشق را به خوبی بلدند و این بی تجربه های پاک لحظه شماری می کنند برای نوازش گیسوانت
جان دل
ساده به دست نیامده ای که ساده رهایت کنم
از تمام هوس های زودگذر فرار کرده ام تا آرامش ابدی را در کنار تو تجربه کنم
آنقدر پیله تنهایی را به دور خود تنیده ام تا امروز با تو پروانه بودن را جشن بگیرم
امروز تو تمام من شده ای
و هیچ کس نمی تواند من را از من بگیرد
من تو را از پس سال ها تنهایی یافته ام
قلب من دست نیافتنی ترین نقطه روی زمین است که هنوز هیچ بشری نتوانسته در آن قدم بگذارد
و امروز تو این دست نیافتنی ترین را مسخ خود کرده ای
تو پاداش تمام صبر های منی
می خواهم بودنت حسن ختامی باشد بر تمام تنهایی های من
می خواهم از امروز تدریس عشق کنیم بر تمام این مردمان دل مرده
در کنار هم
پا به پای هم