صفحه 68 از 78 نخستنخست ... 18586667686970 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 671 به 680 از 776

موضوع: شعر و متن زیبا ... عاشقانه ها ...

  1. #671
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    نوشته ها
    8,714
    تشکر
    2,348
    تشکر شده : 13,998
    میشنوم و میگذرم درمقابل تمام قضاوت ها کج فهمی ها ناباوری ها و دروغ ها،قبل ترها جور دیگری بودم به راحتی می شکستم با هر صدایی ضربه ای. حالا اما،دیر میشکنم و این شکستن بی صداتر از همیشه اتفاق می افتد تکه های شکسته ام را جمع میکنم،لبخند میزنم تا ترک هایش دیده نشودمیشنوم میگذرم و مدام با خودم تکرار میکنم این اصل دیرینه ی همیشگی را،
    که هیچکس هم اندازه ی تنهایی ات بزرگ نیست . . .


  2. 4 کاربر مقابل از mohammadho3in عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  3. #672
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    نوشته ها
    8,714
    تشکر
    2,348
    تشکر شده : 13,998
    اگر می دانستم زمستانِ بی تو اینقدر سرد و طاقت فرساست؛ حتما گوشه ای از گرمای دستانت را برای این روز ها کنار می گذاشتم
    نمی دانستم نبودت شب را اینگونه دلگیر و غم انگیز می کند
    کاش حداقل چند تار از گیسوانت را برای دلگرمی این شب هایم کنار گذاشته بودم
    از کجا باید می دانستم حرف دلم اینقدر سردی می آورد؟
    اگر پیش بینی هوای این روز هایم را می کردم ،
    آن حرف ها را تا ابد کنج سینه ام حبس می کردم
    راستش را بخواهی من هیچگاه به فکر آینده نبودم،
    هیچ پس اندازی برای این روز های سرد ندارم،
    در برف و بورانِ نبودنت گیر کرده ام و ذره ای مدیریت بحران بلد نیستم
    نور چشمانم هر روز کمتر می شود
    قلبم دیگر دلیلی برای تپیدن ندارد
    حجمِ گلویم برای بغض هایم کفاف نمی دهد
    فقط چشم دوخته ام به کمک دیگران،
    دیگرانی که تمامشان تویی و جز تو دیگرانی را نمی شناسم
    گوشه ای از این شهرِ زمستان زده، تنها کز کرده ام ،
    زانوی بی کسی در آغوش گرفته ام و
    منتظر معجزه مانده ام
    همان معجزه ای که اثبات پیامبری توست
    پیامبر عاشقانه های من! سرمازدگی درد بی درمانی است که نوشداروی آن یک آغوش مملو از توست
    باید آنقدر محکم در آغوش بگیری مرا تا گرمای وجودت سردی تمام روز های بی کسی را از بین ببرد


  4. 4 کاربر مقابل از mohammadho3in عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  5. #673
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    نوشته ها
    8,714
    تشکر
    2,348
    تشکر شده : 13,998
    نسل کافران بت پرست
    بت هایی که از طایفه‌ی هُبل و عُزی نیستند
    ما یگانه پرستیم، فقط یک بت داریم که آن را چرک کف دست خطاب می کنیم،
    برای آن که در پیشگاه خدای خود مقرب تر باشیم حتی از ریختن خون یکدیگر نیز ابایی نداریم
    با رنج و زحمت بسیار پول به دست می آوریم تا با آن زندگی کنیم اما هیچگاه زمانی برای زندگی کردن نداریم
    ما نسل آتیه سازانیم
    قید تمام لذت ها را می زنیم و پس انداز می کنیم تا در آینده ای که هیچ گاه نمی آید به خوشی بپردازیم؛ خوشی هایی که شاید با پول خریدنی نباشند
    ثروت در نسل ما علم را به یوغ کشیده
    تمام علم و عملمان را به کار گرفته ایم برای رسیدن به ثروت
    پول شاید خوش بختی نیاورد اما تمام بخت برگشته ها، تنها تکه‌ی گم شده‌ی پازلِ زندگیشان را پول می دانند
    ما بندگان ثروتیم و بردگان قدرت
    سنگینی رفتارمان با دیگران را سنگینی جیبشان تعیین می کند
    هر قدر ثروتمند تر، محترم تر و عزیز تر
    برای ثروتمندان کمر خم می کنیم و برای فقیران ابرو
    در نسل ما پینه ها سرنوشت انسان ها را رقم می زنند
    پینه پیشانی همان همای سعادت است و پینه دست نشانه طالع نحس فرد
    ما نسل اختلاف طبقاتی و اختلاس صلواتی هستیم
    برای موفقیت در این نسل باید قوت غالبت پاچه مسولین باشد و ذکر زیر لبت تایید اعمال بالا دستی ها
    زنده ماندن در نسل ما کار آسانی نیست
    چون ما_نسل_مزخرفی_هستیم


  6. 4 کاربر مقابل از mohammadho3in عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  7. #674
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    نوشته ها
    8,714
    تشکر
    2,348
    تشکر شده : 13,998
    در خيالات خودم در زير بارانی که نيست
    می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نيست
    می نشینی رو به رويم خستگی در میکنی
    چای می ریزم برايت توی فنجانی که نيست
    باز ميخندى و ميپرسى که حالت بهتر است?
    باز ميخندم که خیلی...!گر چه میدانی که نيست
    شعر ميخوانم برايت واژه ها گل می کنند
    ياس و مريم می گذارم توی گلدانی که نيست
    چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی
    دست هايم را بگیری بين دستانی که نيست?
    وقت رفتن می شود با بغض می گويم نرو
    پشت پايت اشک می ريزم در ايوانى که نيست
    می روی و خانه لبريز از نبودت ميشود
    باز تنها می شوم با ياد مهمانی که نيست
    رفته ای و بعد تو اين کار هر روز من است
    باور اينکه نباشی کار آسانی که نيست


  8. 4 کاربر مقابل از mohammadho3in عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  9. #675
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    نوشته ها
    8,714
    تشکر
    2,348
    تشکر شده : 13,998
    تاحالا به این فکر کردی چرا بعضی از آدما الکی از زندگیت میرن، بعضی ها واقعی؟
    وقتی رفتارت با مهمترین آدم زندگیت، مثل مهمترین آدم زندگیت نباشه، اون آدم مجبور میشه به خودش یک ‌چیزهایی رو تنهایی ثابت کنه..
    مثلا یکهو تصمیم میگیره تو رو ترک کنه و تو غافلگير ميشی از رفتارش.
    وقتی تو، خودت حس اهمیت داشتن رو بهش نمیدی، اون مجبور میشه کاری کنه تا خودت اعتراف کنی و بگی که چقدر وجودش تو زندگیت لازمه

    جالب اینجاست که ما همیشه دیر میفهمیم، ما دنبال آدمهایی هستیم که واقعا تصمیم گرفتن تنهامون بذارن یا گذاشتن،
    نه اون آدمی که هنوز، چند ساعت از رفتنش نگذشته و با بغض میگه: «برای تو چه فرقی میکنه، وقتی بدون من زندگیت رو داری»


  10. 4 کاربر مقابل از mohammadho3in عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  11. #676
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    نوشته ها
    8,714
    تشکر
    2,348
    تشکر شده : 13,998
    ولنتاین چیست؟؟؟؟؟

    ولنتاین یعنی پشت در زایشگاه منتظر بمونی تا بچت سالم بدنیا بیاد ببینیش❤️
    ولنتاین یعنی ......همسرت زول بزنه بهت ،بگه چقدر بودن در ڪنارت آرومم می ڪنه❤️❤️
    ولنتاین یعنی ......وقتی از سر ڪار برمیگردی خونه صدای شوخی و خنده ،خانواده پشت در حس بشه ❤️❤️
    ولنتاین یعنی .....مریضت از بیمارستان مرخص بشه ببریش خونه حسابی بهش برسی ❤️❤️

    ولنتاین یعنی .....پدرت با دیدن تو زیر لب بگه الهی شڪر ❤️❤️
    ولنتاین یعنی ......یهویی همه رسانه ها اعلام کنند همه مرزهای کره زمین برداشته شد ❤️❤️������������
    ولنتاین یعنی ........همه ما بابا نوئل بشیم❤️❤️
    ولنتاین یعنی همه انسانهای روی زمین یڪروز ڪودڪ بشن و قلڪهاشونو بشڪنند و تمام پولها را به طور مساوی بین همه تقسیم ڪنند❤️❤️

    ولنتاین یعنی ......برای مادرت قول چراغ جادو بشی تا صدات ڪرد حتی تو خیالش ،،،توحاضر بشی بگی جانم مادر❤️
    ولنتاین یعنی.....وقتی سرت را میندازی پایین راه بری چشمت به ڪفش پاره ای نخوره❤️❤️
    ولنتاین یعنی .....قاضی و پزشڪهای ما بیڪار بشن❤️❤️
    ولنتاین یعنی .....دست هیچ انسانی بالا نرود مگر برای دعا و نوازش❤️

    ولنتاین یعنی ....طوری زندگی ڪنیم ڪه هرگز نه دروغ بگوییم و نه دروغ بشنویم❤️❤️������������
    ولنتاین یعنی .......اگه دستت خالیه با فڪرت ڪمڪ ڪن ❤️❤️
    ولنتاین یعنی .....مواد فروشها به جای مواد گل دست مردم بدن

    ولنتاین یعنی ........تو همین مجازی آنقدر صادق باشیم ،صادقانه بگیم و خالصانه عمل ڪنیم ڪه تمام دنیا را سبز ڪنیم❤️❤️������⚘������
    ولنتاین یعنی .....سرخ شدن گونه دختر وقتی باباش بهش خیره میشه❤️
    ولنتاین یعنی ......تمام خستگیهاتو بزاری پشت در و با سلامی شاد ڪه بوی زندگی بده وارد خونه بشی❤️❤️
    ولنتاین یعنی......اگه خون جوونامون
    زیاد شد نگذاریم زمین بریزه ❤️❤️
    ولنتاین یعنی...... مردن بر اثر کهولت سن

    پیشاپیش ولنتاین همتون مبارڪ������❤️������❤️������❤️���� ��❤️


  12. 4 کاربر مقابل از mohammadho3in عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  13. #677
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    نوشته ها
    1,840
    تشکر
    6,978
    تشکر شده : 9,606
    شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم
    به جلد رهگذر اما در انتظار تو بودم

    نسیم زلف تو پیچیده بود در سر و مغزم
    خمار و سست ولی سخت بی قرار تو بودم

    همه به کاری و من دست شسته از همه کاری
    همه به فکر و خیال تو و به کار تو بودم

    خزان عشق نبینی که من به هر دمی ای گل
    در آرزوی شکوفائی و بهار تو بودم

    اگر که دل بگشاید زبان به دعوی یاری
    تو یار من که نبودی منم که یار تو بودم

    چو لاله بود چراغم به جستجوی تو در دست
    ولی به باغ تو دور از تو داغدار تو بودم

    به کوی عشق تو راضی شدم به نقش گدایی
    اگر چه شهره به هر شهر و شهریار تو بودم

  14. 2 کاربر مقابل از Hosseiin عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  15. #678
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    نوشته ها
    1,840
    تشکر
    6,978
    تشکر شده : 9,606
    چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردم
    چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم

    چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو
    به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم

    خیالت ساده دل تر بود و با ما از تو یک رو تر
    من اینها هر دو با آئینه دل روبرو کردم

    فشردم با همه مستی به دل سنگ صبوری را
    زحال گریه پنهان حکایت با سبو کردم

    فرود آ ای عزیز دل که من از نقش غیر تو
    سرای دیده با اشک ندامت شست و شو کردم

    صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را
    ولی من باز پنهانی ترا هم آرزو کردم

    ملول از ناله بلبل مباش ای باغبان رفتم
    حلالم کن اگر وقتی گلی در غنچه بو کردم

    تو با اغیار پیش چشم من می‌در سبو کردی
    من از بیم شماتت گریه پنهان در گلو کردم

    حراج عشق وتاراج جوانی وحشت پیری
    در این هنگامه من کاری که کردم یاد او کردم

    ازین پس شهریارا ما و از مردم رمیدن‌ها
    که من پیوند خاطر با غزالی مشک مو کردم

  16. 4 کاربر مقابل از Hosseiin عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  17. #679
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    نوشته ها
    1,840
    تشکر
    6,978
    تشکر شده : 9,606
    راه گم کرده و با رویی چو ماه آمده‌ای
    مگر‌ ای شاهد گمراه به راه آمده‌ای

    باری این موی سپیدم نگر‌ای چشم سیاه
    گر بپرسیدن این بخت سیاه آمده‌ای

    کشته چاه غمت را نفسی هست هنوز
    حذر‌ ای آینه در معرض آه آمده‌ای

    از در کاخ ستم تا به سر کوی وفا
    خاکپای تو شوم کاین همه راه آمده‌ای

    چه کنی با من و با کلبه درویشی من
    تو که مهمان سراپرده شاه آمده‌ای‌

    می‌تپد دل به برم با همه شیر دلی
    که چو آهوی حرم شیرنگاه آمده‌ای

    آسمان را ز سر افتاد کلاه خورشید
    به سلام تو که خورشید کلاه آمده‌ای

    شهریارا حرم عشق مبارک بادت
    که در این سایه دولت به پناه آمده‌ای

  18. 3 کاربر مقابل از Hosseiin عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  19. #680
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    نوشته ها
    1,840
    تشکر
    6,978
    تشکر شده : 9,606
    دلبسته به یک ثانیه دیدارِتو بودم
    این عمرکه بی حوصله ناچارِتوبودم
    تونازترین حادثه در زندگی من
    من شاخ ترین عاشق بی عارِتوبودم
    تاآخرِ بی حوصلگی شعرنوشتم
    هرشب که توخوابیدی وبیدارِتوبودم
    هرثانیه آتش زده ام پیرهنم را
    من ریزَعلیِ سخت فداکارِتوبودم
    هرفتنه که کردی تو، مراحصرنمودند
    من موسویِ خسته زِ افکارِتوبودم
    بارایت یک فاجعه رفتی و دریغا
    یک عمر غریبانه گرفتارِتوبودم
    توشاه ترین پهلویِ حادثه بودی
    من فاطمیِ خسته زِ دربارِ توبودم
    ای کاش فراموش شود بینِ من وتو
    آن فاصله ای را که بدهکارِتوبودم

  20. 3 کاربر مقابل از Hosseiin عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


صفحه 68 از 78 نخستنخست ... 18586667686970 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •