میشنوم و میگذرم درمقابل تمام قضاوت ها کج فهمی ها ناباوری ها و دروغ ها،قبل ترها جور دیگری بودم به راحتی می شکستم با هر صدایی ضربه ای. حالا اما،دیر میشکنم و این شکستن بی صداتر از همیشه اتفاق می افتد تکه های شکسته ام را جمع میکنم،لبخند میزنم تا ترک هایش دیده نشودمیشنوم میگذرم و مدام با خودم تکرار میکنم این اصل دیرینه ی همیشگی را،
که هیچکس هم اندازه ی تنهایی ات بزرگ نیست . . .