پرواز هم دیگر رویای آن پرنده نبود ...
پرواز هم دیگر رویای آن پرنده نبود ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
ما پرواز را کشته بودیم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
پریدن ، ربطی به بال ندارد
قلب می خواهد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
محسن ملنگ البومو نداد.. الاف کرد ملتو
فضای اتاق برای پرواز کافی نبود ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
محمد معتمدی ...
در محاصر (آلبوم) ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
خواننده حکومتی عصبی تهیه کننده آقازاده عصبی سینجول خطه شمال عصبی
طرفدارها گَریِه کنید مشدی ها گَریِه کنید ...
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
مثل طفلی که بچسبد به پدر ،
وقتِ خطر ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
میرم هدر میشم ،
خونین جگر میشم
میرم تو نیستی ،
پرخاشگر میشم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
ظلمت صریح با تو سخن گفت .
پس تو هم ،
با شب به استعاره و ایما ،
سخن مگو ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 13 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 13 مهمان ها)