بین ما هرچی بوده تموم شده
آهنگ و تنظیم: اسفندیار منفردزاده
گلی که دست تو چیده پیش رومه
هنوزم باد بادکامون لب بومه
صدای پات میآد از اون سر دالون
میگی خوبی چیچیه، وفا کدومه
بین ما هرچی بوده تموم شده
عشق این دوره چه بیدووم شده
دست سردت میگه اون روزا گذشته
دیگه عشق و عاشقی از ما گذشته
میگم آروم بشه دل تنها بمونه
میدونم دورهی این حرفها گذشته
بین ما هرچی بوده تموم شده
عشق این دوره چه بیدووم شده
دلم اندازهی این ابرا گرفته
عشق تو خنده از این لبها گرفته
چی بگم هرچی بگم فایده نداره
غم عالم توی قلبم جا گرفته
بین ما هرچی بوده تموم شده
عشق این دوره چه بیدووم شده
کسی که زندگیشو باخته تو نیستی
اون که با رنگ و ریا ساخته تو نیستی
اون منم تنهاترین تنهای دنیا
اون که خوب و بدو نشناخته تو نیستی
بین ما هرچی بوده تموم شده
عشق این دوره چه بیدووم شده
تهران 1348
... آخر قصهی عاشقانهی کوچهی حمید. زمزمهیی برای دخترک همسایه، با دامن سپید گلدار. یک آه بلند. آه سرد.
این درد سنگین، مرا در «ترانهخانه» صاحب اتاقی میکند.
دردی که از «ستاره آی ستاره» آغاز میشود و به این ترانه میرسد. طعم تلخ این شکست را در دوربین سفرم به «بریتانیای نه چندان کبیر» به همراه دارم. در چمدان دارم. در اتاقی وسط Fulham Road لندن. درد سفری که رنگ جنون میگیرد و مرا تا ترکیه میبرد. سوار بر قطار. بیویزا. بازداشت موقّت در بلغارستان.
و بعد شبهای گرسنگی در استانبول. گوشهی ایستگاه راهآهن خوابیدن و سرانجام با اتوبوس «تیبیتی» یا «میهنتور» (فرقی نمیند) به خانه برگشتن.
این ترانه، قصهی غروبیست که چمدان به دست به در خانهاش میرسم. در را باز میکند، و در تاریکی با دهان بسته به من میگوید:
-تمام شد! بادبادک ما بر دار تیر چراغ برق، آونگ شده است!