صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 15

موضوع: نگاهي تفصيلي به آلبوم ترامادول | تلاقي اعتقادات و هنر

  1. #1
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نوشته ها
    32,623
    تشکر
    368
    تشکر شده : 2,432

    نگاهي تفصيلي به آلبوم ترامادول | تلاقي اعتقادات و هنر

    سلام خدمت بچه های باران

    قلم زدن درباره ی آثار شاهین نجفی کار سخت و مشکلی هستش
    چون باید خیلی از مسائل رو کنار هم بذاری تا به یه نتیجه ی مطلوب برسی

    شاید اولین باره که یکی از آلبوم های شاهین نجفی بدین شکل بررسی میشه . در ابتدا باید نکاتی رو بگم که در حین خوندن یا بعد از خوندن نقد مشکلی پیش نیاد .
    در اول باید بگم که سعی نشده که اعتقادی به خواننده تحمیل بشه و فقط وفقط ، واقعیت ها گفته شده . پس اگه بعضی از جاها حقیقت به مذاقتون خوش نیومد ، من رو مقصر ندونید .
    این نقد حدود ٢ ماه روش وقت گذاشته شده و با بسیاری از دوستان و کارشناس های موسیقی و حتی متخصص روانشناس صحبت شده . با اینکه مجبور شدم خیلی از جاها رو حذف کنم و چکیده رو قرار بدم ، لطف کنید نقد رو تا آخر بخونید .
    مطمئنم بعضی ها خورده می گیرن که چرا از شاهین نجفی تعریف کردی . بدونید این یک اثر موسیقیایی هستش و هر جا که موسیقی خوب بوده اشاره شده و هر جا هم مشکلی داشته بهش پرداخته شده . ولی باز هم تاکید میکنم که در این نقد تنها اعتقادات شاهین نجفی رو روشن تر کردم و به هیچ وجه جانبداری یا تخریبی صورت نگرفته .
    لطفا به ویرگول ها هم توجه کنید تا دچار اشتباه نشید
    درآخر هم از کسایی که آلبوم رو گوش ندادن یا کامل گوش ندادن میخوام که اصن این نقد رو نخونن
    .

    امیدوارم که خوشتون بیاد
    با تشکر !..:: joker ::..!






  2. 17 کاربر مقابل از !..:: joker ::..! عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  3. #2
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نوشته ها
    32,623
    تشکر
    368
    تشکر شده : 2,432
    مقدمه و کاور

    ((من نماد یه ملت رو به انحطاطم .))
    این عبارت ، آهنگِ سال ٢٠٠٠ داریوش اقبالی را در ذهن تداعی میکند . آهنگی که پیغمبرگونه از سقوطِ عاطفه ، گم شدن معنویت ، فراموشی همبستگی و طلوع یک فاجعه سخن به میان می آورد . هنگامی که این آهنگ در سال ١٩٩١ میلادی ( ٩ سال قبل از سال ٢٠٠٠ م ) منتشر شد ، این موضوع به ذهن کمتر کسی خطور میکرد که ارزش و کرامتِ انسانی تا این حد پایین بیاید و همچنان ، این سیر صعودی تا نزول ادامه داشته باشد ؛ تا جایی که امروزه ، به پست ترین نقطه ی خود برسد و بتوان برای این انحطاط یک نماد مشخص مثال زد .
    شاید عبارت اول نقد برای خیلی از افراد سنگین باشد . کسانی که دایه ی فرهنگ ایرانی دارند و خود را جزء ملتی می دانند که پیشینه ی تاریخی ِ عظیم را با خود به دوش می کشد . اما با کمی دقت در این جمله ، و تفکر در معنای انحطاط و از طرفی ، بررسی شخصیت شاهین نجفی ، می توان کاملا به این موضوع اذعان کرد که زبان ، کلام و حرفِ او ، به انزوا کشیده شدن یک جامعه ی بزرگ را نشان می دهد . همانطور که می دانید ، انحطاط به معنای پَست شدن می باشد . اما مطمئنا منظور گوینده (ترانه سرا) از این کلمه ، انحطاطِ فکری و پستی اندیشه و رسیدن به نقطه ی صفرعقلی ست . کسی نمی تواند کتمان کند که این تبار خودشکن ، با چشم بستن بر روی حقایق ِ پیش ِ رو و وجودِ اتفاقات ناخوشایند در جامعه ، راه جهالتی سخت را در پیش گرفته و خود را به خواب سنگینی زده است که مطمئنا برای بیداری از این خواب غفلت ، تاوان سنگینی ا خواهد پرداخت . بی شک ما جامعه ای هستیم که در عین فقر شدید فرهنگی ، همیشه اعای برتر بودن نسبت به دیگران و با فرهنگ بودنمان ، گوش عالم را کر کرده است ؛ و متاسفانه از هر فرصتی برای اثبات این موضوع به جهانیان استفاده میکنیم . چه در فضای مجازی و چه در محیط واقعی . برای مثال ، تازه ترین شاهکار این افرادِ همیشه در صحنه ، حمله ای به سبک چنگیزخان مغول به صفحه ی فیس بوک لیونل مسی بود که از هر تلاشی برای نشان دادن سطح فرهنگ خود دریغ نکردند . به هر حال این افراد راه طولانی را از پپسی تا مسی طی کرده اند و سخت و محکم پایبند به آرمان های خود می باشند و مطمئنا این آخرین باری نیست که شاهد این اتفاقات هستیم . و به دنبال این افراد ، همیشه هستند کسانی که راه خود را از این گروه جدا کرده و با حالتی بسیار متکبرانه و حق به جانب ، حرکت ِاین افراد را شدیدا مورد نکوهش قرار می دهند واین داستان همچنان ادامه دارد ...
    بی صلاحیت بودن به لحاظِ فرهنگی ، مریض بودن روح و روان اکثریت مردم و اضافه شدن بسیاری از محرومیت های اجباری و محدودیت های اعمالی ، باعث شده تا شرایط جوری رقم خورد که فرصتِ پیش رفت در جامعه گرفته شود که مطمئنا نسل های بعد ، قربانی این ماجرای تلخ خواهند شد ( همانطور که ما قربانی شدیم ) . کسی که خود را به عنوان نماد این ملت انتخاب کرده ، زمانی از همین مردم بوده و در بین آنان زندگی کرده است ؛ سلایق و کژی ها و ناهنجاری های موجود را درک کرده . موضوعی که بسیاری از مخالفان شاهین نجفی را رنج می دهد اینست که خودِ شاهین نجفی زمانی به عنوان مدیحه سرا فعالیت داشته و یک فرد مذهبی به حساب می آمده . اما اصلا به این نکته توجهی نمی کنند که شاید شاهین نجفی به مانند هزاران فرد دیگری باشد که در طول زمان ، تیشه به ریشه ی اعتقاداتش زده اند و تمام باورهای موجود در ذهن و وجودِ او را ، با مسائل و جریانات مختلف ، ویران کرده باشند . پیوند خوردن خرافات و موهومات با اعتقادات مذهبی و تبدیل شدن به یک باور استوار (به مانند یک فرمول ریاضی) و در اکثر مواقع عمل نکردن این فرمول کذایی (به عنوان مثال وجود امامزاده ای به اسم قلقلی ) ، نتیجه ی ناگواری را در برداشته که هم اکنون شاهد آن هستیم . دین زدگی در جامعه
    این موضوعات به مراتب در آهنگ ها و ترانه های شاهین نجفی مطرح میشود . اما به شکلی غیرمعمول و به طوری که تا به حال نشنیده ایم . به جرات می توان گفت که تا قبل از شاهین نجفی هیچکس به این صراحت وارد مسئله ی مذهب و دین نشده بود . اما او علاوه بر مطرح کردن مشکلات اجتماعی و فرهنگی ، پا را فراتر نهاد و این خط قرمز را رد کرد .
    عده ای آلبوم "ترامادول" را نقطه ی عطف کاری شاهین نجفی می دانند . اما در واقع آلبوم "هیچ هیچ هیچ" نقطه ی عطف برای این خواننده محسوب میشود . جایی که شاهین نجفی فهمید ، سبک رپ و هیپ هاپ نسبت به کلام عمیق او ، تاثیر گذاری و ماندگاری آنچنانی ندارد و قدم به دنیای پر پیچ و خم راک نهاد و بعد از آن دیگر ، کمتر شاهد شلختگی در موسیقی شاهین نجفی بودیم .
    دکتر اسکوئن در کتاب روانشناسی موسیقی می گوید : (( در میان حس های دریافتی ، موسیقی قدرتمندترین محرک شناخته شده است.)) . موسیقی راک ، با توجه به متوالی قرار گرفتن نت ها به شکلی منحصر به فرد و خاص ، تاثیر مستقیمی بر روح و جسم شنونده می گذارد و در لایه های زیرین این موسیقی ، پیام های مخفی وجود دارد که با مرور زمان و با تکرار متداوم ، بر مغز انسان اثر میگذارد و بعد از مدتی نسبت به آن ها واکنش نشان می دهد . حال اگر کلام نیز به اندازه ی موسیقی عمیق و مفهومی باشد شدت این قضیه دوچندان میشود و به اَشکال مختلف بروز میکند . از خودکشی گرفته تا به انزوا کشیده شدن فرد و فروپاشی شخصیت از درون .
    تا قبل از انتشار آلبوم ترامادول ، سبک آلبوم را پراگرسیو راک معرفی کرده بودند . اما با انتشار آلبوم شاهد آن بودیم که این آلبوم نیز دارای یک سبک واحد نیست و در موسیقی آن ، از زیر شاخه های راک استفاده شده . در این آلبوم موضوعات مختلفی از قبیل جایگاه زن و نگاه ابزاری به او ، اعتقادات شخصی و نگاه های کلی به اتفاقات موجود در کل دنیا مطرح می شود که انحصارا به یک موقعیت و منطقه ی خاص مربوط نمی شود .
    تمامی این موضوعات به خوبی در کاور آلبوم طراحی شده و می توان گفت که یکی از هوشمندانه ترین طراحی های کاور آلبوم در این چند سال اخیر ، نصیب ترامادول شده است که ارتباط معنایی قوی با آهنگ های موجود در این مجموعه دارد . اما فرای همه ی این موضوعات باید از دیدی دیگر به کاور نگاه کرد . درخت ، که به عنوان یکی از نشانه های بی بدیل خداشناسی در قرآن آمده است و یک سوره ی کامل در مورد آن نازل شده ، کاملا خشکیده و این نکته را می رساند که نشانه های وجودی خداوند ، توهمی بیش نیست و ماری که یکی از نمادهای شیطان پرستی ست و به اعتقاد یهودیان عامل اصلی فریب آدم و حوا به حساب می آید ، بر این درخت تسلط پیدا کرده و بچه ای که نافش متصل به دم مار است بیانگر این موضوع است که تمامی آدمیان بعد از آدم و حوا در انحصار شیطان هستند . اما رستنگاه و نکته ی اصلی این طراحی در قسمت پایین کاور و جعبه ای که روی زمین قرار دارد ، است . جعبه ای که بر روی آن عدد п (پی) به شکل مرموزی حک شده و یک مهر در آن قرار دارد . بنا به اعتقاد بسیاری از دانشمندان مشهور ، ریاضیات زبان طبیعت است و هر چیزی در طبیعت را می توان با عدد و رقم تفسیر کرد . از طرفی این مسئله ثابت شده که میان اعداد و کتبِ مقدس و مذهبی ، روابطِ شگفت انگیزی وجود دارد . عدد п (پی) نیز از این قاعده مستثنی نیست . گر چه این عدد ، یک عدد گنگ و حقیقی است ولی هر چه زمان جلوتر می رود حقایق باورنکردنی از آن نمایان میشود و به همین دلیل یک عدد متعالی نامیده می شود ، همانگونه که با مرور زمان بیش از پیش نشانه هایی برای وجود خداوند پدیدار می شود ؛ که وجود یک مهر در جعبه و دو مهر دیگر بر روی آلت های تناسلی مرد و زن در کاور و ارتباط مرد و زن با درخت خشکیده ، و چنبره زدن مار بر روی درخت تماما انکار خداوند را توصیف میکند .

    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    در نگاه کلی به آلبوم باید این نکته را تاکید کرد که در چیدمان قطعات دقت زیادی خرج نشده . به طوریکه شنونده با شنیدن چهار آهنگ اول ، به دلیل مطرح شدن موضوعات مختلف و پیچیدگی در بیان مسائل (از جمله عاصی و ترامادول) ، آن چنان سردرگم می شود که او را به سمتِ یک فضای بسیار مبهم می کشاند ؛ یا به قول دیگر کفه ی ترازو در نیمه ی اول آلبوم بسیار سنگین است . در حالی که می توانستند از آهنگ های هرشب و پونز برای این تعادل استفاده کنند .
    ترانه های به کاربرده شده و موسیقی و سازبندی های موجود در آلبوم ، برخی از آهنگ ها را به یک تابلوی هنری مجزا تبدیل کرده که با سبک های مختلف ، سعی در بیان احساسات و اعتقادات مختلف را به مخاطب دارد که در هر بخش نیز به آن می پردازیم .

    اینگونه و زار میزنم | رئالیسم با طعمی متفاوت

    آهنگ هایی که به مانند سبکِ هنری رئالیسم ، نگاه واقع گرایانه به اتفاقات دارد و به دور از احساساتی گری و آرمان گرایی ، چهره ی واقعی زندگی را نمایان می کند ، اینگونه و زار میزنم می باشند .
    اینگونه را می توان جزء بی نقص ترین آثار شاهین نجفی دانست . آهنگی که در وهله ی اول ، تنظیم کننده جرات و جسارتِ خود را به رخ می کشد و یک نمایش خارق العاده ، از کنار هم قرار دادن دو سبک مختلف را اجرا میکند . پس از یک اورتور بسیار کوتاه ، آهنگ خیلی زود وارد ملودی اصلی می شود . در ورس اول تاکید های شاهین نجفی بر روی برخی از کلمات و سادگی دلنشین در بیان ابیات و در پس زمینه ی آهنگ ، درامزی که به مانند یه زنگ هشدار از دور به شنونده نزدیک و نزدیک تر میشود و در نیمه ی راه خود را با خواننده همراه می کند ، به مانند یک آرامش قبل از طوفان است که مخاطب را ثانیه به ثانیه حریص تر میکند تا شاید بتواند در ادامه خود را ارضا کند ! اما در پارت دوم و بعد از ترجیع بند اول ، لحن خواننده تغییر میکند و مانند قسمت اول ، دیگر ملتمسانه و پر اضطراب نیست . حتی داستان را از بعد دیگر ادامه میدهد که بیانگر یک سرگذشت تلخ است . هنگامی ملودی وارد قسمت اوج می شود به یکباره ، نفس های خسته و صدای خشم آلودِ خواننده و پررنگ تر شدن نقش گیتار الکتریک و درامز و ویولن های عاصی ، شنونده را میخکوبِ آهنگ و ترانه میکند . بعد از یک نمایش ارکسترال ، این گیتار الکتریک است که مانند یک رهبر بی نظیر در مقابل بقیه سازها ، همه چیز را در خود می کشد و محکوم به سکوت می کند . در ادامه نیز با اجرای ترجیع بند به شکلی نفس گیر ، ذهن شنونده تماما درگیر ترانه و مرور آن می شود . ترانه ای که با استفاده از برخی آرایه های ادبی و تشبیهات به جا ، باعث شده که معناگرا و مفهومی و باارزش باشد . به عنوان مثال ، واج آرایی فوق العاده زیبا در مصرع (( با سوز در سوگ تو سوختن )) که از هنر ترانه سرا پرده می برادرد . به هر حال گوشه هایی از پیچیدگی موسیقی پراگرسیو راک به همراه چاشنی پاپ ارکسترال ، در کنار اجرای تحسین برانگیز شاهین نجفی و ترانه ای که از پایمال شدن حقوق زنان در جامعه ی کنونی و نگاه جنسی و ابزاری آنان سخن گفته ، اولین قطعه ی آلبوم را به یکی از بهترین قطعات آلبوم تبدیل کرده است .
    قطعه ی زار میزنم روایت متفاوتی در خود دارد . به نوعی می توان گفت که دنباله ی قطعه ی اینگونه هست و ادامه ی داستان را با شکلی متفاوت بیان می کند . اما اگر زار میزنم را از دیدی دیگر نگاه کنیم ، می توانیم آن را یک قطعه ی عاشقانه نیز به حساب آوریم . عاشقانه ای که شنونده ، شاهد روایت تازه ازعشقی است که همراه با خشم و دچار شدن به یک آلودگی می باشد . با اینکه در این قطعه هم سعی شده ردپایی از موسیقی پراگ به کاربرده شود ولی آهنگ بیشتر به پاپ راک نزدیک شده . مشکل اساسی زار میزنم در آهنگسازی آن نهفته است . نبود هارمونی و هماهنگی مناسب در لحظات مختلف و بعضا حساس آهنگ . به طوری که ، گویا اینتروی آهنگ و اورتورهای آغازین و پایانی ، و ملودی اصلی و ترجیع بندها ، هر کدام به شکلی منظم به همدیگر متصل نشده اند و آهنگساز و تنظیم کننده نتوانسته اند ارتباط خوبی بین آنها برقرار کنند . البته این موضوع تا حدودی توسط مجید کاظمی پوشش داده است . اما با این وجود باز هم در بعضی از اوقات این مشکل به شکل محسوسی نمایان میشود . به عنوان مثال ، هنگامی که ملودی میخواهد وارد قسمت ترجیع بند شود ، آهنگ یا از ریتم می افتد و یا از ریتم خارج می شود که این مسئله در ترجیع بند بیشتر نمود پیدا میکند . اما برگِ برنده ی زار میزنم مربط به قسمتِ ترجیع بندها است که همه چیز خیلی خوب اجرا می شود . جایی که ترانه از انسجام بیشتری برخوردار است و درامز به خوبی در پس زمینه ی آهنگ به بقیه سازها خط میدهد و گیتار بیس و صدای خفیف گیتار الکتریک در این همهمه توجه شنونده را بیش از پیش متوجه ترانه می کند و در نهایت زیرصداهای به کاربرده شده که یکی از حسن های این قطعه به حساب می آید ، جذابیت آهنگ را دوچندان میکند . در یک دقیقه ی آخرهم ، قطعه به شکلی هیجان انگیز و اوج گرفتن قدم به قدم سازها پایانی متفاوت را رقم میزند که یک نکته ی مثبت دیگر برای این تراک به حساب می آید . اما متاسفانه در نت های پایانی این اورتور ، سازها خوب با هم میکس نمی شوند و به نوعی ، با اینکه ایده ی جالبی برای به پایان رساندن آهنگ وجود داشت اما ، کار را شسته و رفته در نیاوردند . در هر صورت ایده های بسیار خوبی در ذهن تنظیم کننده وجود داشته که در نوع خود تازه بوده که اگر کمی بیشتر وقت بر روی این آهنگ گذاشته میشد شاهد کاستی های موجود نبودیم .

    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]

    عاصی | قرآنی به زبان شاهین نجفی

    عاصی بحث برانگیزترین آهنگ ترامادول است . خیلی قبل تر ، در آهنگ نگفتمت نرو ، اشاره ی ریزی به عاصی شده بود و می توان گفت که بین این دو آهنگ ارتباط مفهومی وجود دارد که به نوعی نگفتمت نرو ، دنباله ی عاصی به حساب می آید که در انتشار آن ها جا به جایی صورت گرفته . بسیاری معتقدند که شاهین نجفی تا چند وقت دیگر قرآن خود را تقدیم طرفدارانش می کند . اما حقیقتا او این کار را تمام و کمال در ترانه ی عاصی انجام داده است . آهنگ با زمزمه هایی از نظرات و اعتقادات مختلف شروع می شود . از آیات قرآن کریم و انجیل یوحنا گرفته تا شعر احمد شاملو ، این موضوع را می رساند که یک انسان ممکن است بین نظرات متناقض ، عاصی و سردرگم شود و در بین هزار راه نرفته قرار گیرد . اما در پس همه این عبارات ِ زمزمه شده ، جمله ی وارون شده ( ریورس شده ) بیشتر از هر چیز دیگری جلب توجه می کند . جمله ای که تنها صحبت از آزادی و تفکر به آن دارد . ترانه به مانند بسیاری از سوره های قرآن با قسم خوردن شروع می شود . سوره هایی مثل اَلتّین و القلم و الضحی و ... که در آیات ابتدایی و قبل از وارد شدن به بحث اصلی به چیزهای مختلف قسم می خورد . قسم به تین و زیتون – قسم به روز روشن – قسم به صبحگاه یا قسم به قلم و آنچه خواهد نگاشت و ...
    عاصی هم با پیروی از این قاعده ، تا نیمه های آهنگ برای شنونده ، به اتفاقات و جریانات مختلف قسم می خورد . قسم خوردن به چشم های خیس – به بوسه ها – به زخم های چرک کرده – به طعنه خوردن ها – به بوف کور – به موریانگی و به بی صدا گریه کردن ، که باز هم این نوع قسم ها را در شروع آهنگ نگفتمت نرو می توان یافت .
    در ادامه هم شروع به معرفی اجتماع خود می کند و انکار خدا را در پیش می گیرد که بیت ((خدای را ببر از یاد ، که در او پناهی نیست )) دقیقا در نقطه ی مقابل آیاتی از قرآن است که خداوند بندگانش را به سوی خود دعوت می کند و به آنان وعده ی آرامش می دهد . به مانند آیه ی ١٥٢ سوره ی بقره : فَاذکُرُونِی اَذکُرکُم ( مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم ) .
    بسیاری گمان می کنند که شاهین نجفی تنها سر جنگ با اسلام دارد . اما واقعیت این است که او نه تنها با
    اسلام بلکه با تمام ادیان و بحث های وجودی خداوند مشکل دارد که همانگونه از این ترانه پیداست اعتقاد او اینست که دین و مذهب و خداوند ، مانع رسیدن به آزادی ست . به هر حال انسان است دیگر ، گاها اعتقادات مختلفی را بروز می دهد . اما موسیقی عاصی به مراتب از آهنگ قبلی خود پربارتر و سنگین تر است و باز هم با اینکه در گاهی اوقات قسمت هایی از پراگرسیو راک به چشم میخورد اما بسیار به راک جنوبی (ساوثرن راک) نزدیک شده . شاید چیزی که بیش از هر چیز دیگری در ذوق می زند ، درامز نواخته شده در آهنگ است . کاملا مشهود است که در بعضی از اوقات نوازنده ی درامز از ملودی جا می ماند و در بعضی از لحظات هم برنامه ریزی خوبی صورت نگرفته است . به طوریکه گویا درامز در جای خود و به موقع ، به صدا در نمی آید ! در پارت اول آهنگ و هنگامی که خواننده شروع به خواندن می کند ، ملودی از انسجام قوی برخوردار نیست و به همین دلیل ترانه ، به خوبی ، با ملودی میکس نمی شود و تمام این ها ، کار را بری تنظیم کننده سخت کرده که تا حدودی توانسته این قسمت از آهنگ را به سختی دربیاورد . با اتمام ورس ابتدایی آهنگ به لطف گیتار االکتریک و افکت ها ، جان تازه ای به خود می گیرد . ولی باز هم در این اورتور در بعضی از اوقات این افکت ها با گیتار الکتریک و درامز خوب مچ نشده است . با شروع ورس دوم و رسیدم به پاساژ جدید ، ملودی تازه راه اصلی خود را پیدا می کند و به دنبال آن تنظیم هم قابل قبول تر می شود . گیتار بیس و گیتارالکتریک به خوبی در پس زمینه ی آهنگ ، خواننده را همراهی می کنند که این هماهنگی بین ملودی و تنظیم تا لحظات پایانی ادامه پیدا می کند و ضربه های بی وقفه بر گیتار الکتریک به مانند یک ضجه ی منزجر می باشد که تنها راه رهایی از آن ، دریدگی ای است که ترانه سرا بیان می کند . در این قسمت خواننده بدترین نوع خواندن را انتخاب می کند و تحریرهایی بسیار نا به جا را میزند که هم با سبک آهنگ ناهمخوان است و هم با ملودی . بی شک ضعیف ترین اجرای شاهین نجفی در این آلبوم ، مربوط به این قسمت از آهنگ است . به طوریکه وقتی کسی برای اولین بار این آهنگ را گوش کند ، این نحوه ی خواندن را پس میزند . مگر اینکه اینقدر به آن گوش دهد تا گوش عادت کند .


    خدای را ببر از یاد ، خدای را ببر از یاد که در او پناهی نیست
    خدای را ببر از یاد ، خدای را ببر از یاد که در او پناهی نیست


    در بخش پایانی آهنگ نیز همان داستان قسمت اول تکرار می شود و عملا ملودی به حال خود رها می شود . شاید اگر بیشتر از این بر روی ملودی و آهنگسازی عاصی کار می شد این آهنگ می توانست از نظر موسیقی و نوع تنظیم در جایگاه بهتری نسبت به بقیه قطعات قرار بگیرد و یک اتفاق خوب برای آن رخ دهد . از نظر اعتقادی هم کمی که در ترانه ریز بشویم به این نکته می رسیم که شاهین نجفی بیشتر به جای اینکه به بیان اعتقادات خود بپردازد ، شروع به لجبازی کرده و به مانند کسی شده است که از بزرگترش چیزی را درخواست کرده و آن بزرگتر ، کاری برایش انجام نداده و در قبال اینکار شروع به جبهه گیری در برابر طرف مقابل کند .

    ترمادول | کوبیسم همراه با پراگرسیو چند وجهی

    هنگامی که از نام آلبوم جدید شاهین نجفی رونمایی شد ، بسیاری را کنکجاو کرد که ماده ای به اسم ترامادول چه ربطی به شاهین نجفی می تواند داشته باشد . همانگونه که می دانید داروی ترامادول ماده ای است که مصرف بی رویه ی آن باعث اعتیاد و سرخوشی و نعشگی و ضد افسردگی و توهم می شود که شاهین نجفی از همین ، توهم ناشی از مصرف آن استفاده کرده و اتفاقات ناخوشایند در گوشه و کنار دنیا را به شکلی تازه مطرح کرده است . گرچه شاید بسیاری همچو من ، به کاربردن الفاظ رکیک در ترانه را کاری ناخوشایند می دانند و ، بیان تنفر و انزجار خود از یک جریان خاص ، با به کاربردن کلمات ناهنجار و اصطلاحا فحش دادن کار چندان هنری محسوب نمی شود ، اما شیوه ی شرح حال این مسائل به خودی ِ خود جالب به نظر می رسد که به سبب نوآوری در روش دیدن ، به سبک هنری کوبیسم نزدیک شده است . در این سبک هنری کلیت یک پدیده از نظر وجوه مختلف بررسی و تجزیه و تحلیل می شود . سبک کوبیسم به مانند یک رئالیسم مفهومی می باشد که باید پوسته و ظاهر سوژه ی مورد نظر را شکافت و به درون نگریست . ترامادول نیز به مانند یک اثر کوبیسم ، القای بخشی از بی نهایت دیدگاه صاحب اثر است که از نگاه او بیان می شود و به معنای واقعی کلمه توهم و تحلیل بردن فضا را با وقعیت در می آمیزد . موسیقی ترامادول بیش از بقیه ی آهنگ ها به سبک پراگرسیو نزدیک شده است . شروع آهنگ فضاسازی بی نظیری به وسیله ی بلز و فلوت و ویولن و پیانو انجام گرفته که تماما فضای رمزآلود و تیره و تار کاور و اینسرت آلبوم را در ذهن شنونده تداعی می کند و شنونده را وادار می کند که با دقت بیشتری در کاور آلبوم ریز شود . اما ناگهان درام تمام این آرامش را به هم می ریزد و به مانند یک ساز ارتشی ، سازهای دیگر را برای عرض اندام کردن فرا میخواند . بعد از درام ، خواننده با دعوت مخاطبین به سوی اشتباهی و تباهی ، آهنگ را وارد مرحله ی جدیدی می کند . این بار شاهین نجفی خود را در جایگاه یک قرص ترامادول معرفی کرده است که دیگران را به مصرف ترامادول یعنی خود ، تشویق می کند . بیان اتفاقات به گونه ای است که گویا توهمات ناشی از مصرف ترامادول می باشد .

    کراوات این پنگوئن را جر بده کنار این گاو محترم قر بده
    به هر چه استخوان است تر بزن موی بور مقعده ملکه را فر بده


    اشاره به نظام حاکم سرمایه داری در جهان ، وجود جنگ های مختلف و استفاده از بمب های شیمیایی ، نقض آزادی و حقوق بشر در اکثر نقاط دنیا از جمله مسائلی ست که در پارت اول آهنگ مطرح می شود . پیشرفت در نحوه ی خوانش خواننده کاملا مشهود است و او به خوبی از صدای سینه ی خود استفاده می کند . فلوت به کار گرفته شده در پس زمینه ی آهنگ تا حدودی همان فضای رمزآلود را حفظ کرده است . گیتارالکتریک هم به صورت خفیف و در پشت پرده ، خود را برای هنرنمایی در ترجیع بند ها آماده می کند که در ترجیع بند با اوج گرفتن خواننده ، گیتار الکتریک هم به خوبی جوی متناسب با حال و هوای ترانه را ایجاد میکند . با اینکه ملودی تقریبا یک خط سینوسی را دنبال می کند و نت های پایین و نت های بالا رونده قابل پیش بینی هستند ولی خود خواننده با عوض کردن مداوم لحن خود و مقید نبودن به نت ها در بسیاری از لحظات ، این تکراری بودن ملودی را در پشت خود قائم کرده است اما باز هم بعد از مدتی این یکنواخت بودن ملودی اصلی خود را نشان می دهد و باعث می شود که شنونده پس از مدتی از این آهنگ خسته شود . در اوتور میانی به وسیله ی فلوت و درامز فضای مبهم و تیره برای شنونده دوچندان می شود که گویی تمام مسائل مطرح شده به صورت شناور در هوا معلق مانده و مخاطب ، نظاره گر آن می باشد . در پارت دوم آهنگ خواننده شروع به بازی گرفتن از صدای خود می کند و به فراخور ترانه لحن خود را تغییر می دهد و بسیار خوب به گام صدای خود را بالا و پایین می کند که همین موضوع باعث شده تا حدودی جذابیت در این قسمت بیشتر می شود . جالبی ترانه در این قسمت تنفری است که برای موارد مختلف مطرح میشود . از سیاست و آقازاده ها گرفته تا مذهب و خودفروشی و حاکمیت موجود . به هر حال با توجه به نام آلبوم بار اصلی در این مجموعه را همین قطعه به دوش می کشد که تقریبا توانسته اند از پس این کار بربیایند . گرچه می شد با جذابتر کردن ملودی اصلی ، بار موسیقیایی این آهنگ را بیشتر از این ها بالا برد .

    پونز | سورئالیسم فانتزی

    ترانه ی پونز بسیار مسائل عمیقی را در خود دارد که متاسفانه مجبور شدم به طریقی خود سانسوری کنم . همانطور که میدونید شرایط جوری نیست که بشه آزدانه هر حرفی زد . پس اگه کمی گنگ و فقط اشاره ی کوچکی داشتم ببخشید !


    پونز با ترانه از یغما تنها قطعه ی آلبوم است که سبک آن پاپ می باشد و تاثیر آن ، برای تعادل در قطعات آلبوم بسیار زیاد بوده است . گرچه همانطور که قبلا گفته شد ، زودتر از اینها می توانستند از پونز در آلبوم استفاده کنند . ترانه ی یغما گلرویی گنگ و پیچیده نیست و صراحت کلام به وضوح مشخص است ، سبک آهنگ بیشتر آرامش را به همراه دارد و مرثیه ای برای مخاطبان ، علی الخصوص مردم ایران است . به مانند موسیقی مس رکوئیم که به آن موسیقی مردگان نیز می گویند و اکثرا درکلیساهای کاتولیک ، برای آرامش مردگان نواخته می شود . بهترین تنظیمی که می شد بر روی این ترانه انجام داد تا هم زیبایی و ارزش آن حفظ شود و تاثیر خود را در حد ایده آل بر شنونده بگذارد ، و هم فضای حاکم در کشور و حال و روز مردم ایران را شرح دهد ، همین تنظیم حال حاضر است . به طوریکه شنونده با تمام وجود باور می کند :(( حالم این روزا حال خوبی نیست )) . یغما گلرویی ترانه سرایی ست که همیشه تاثیرش را بر روی یک مجموعه می گذارد . حال فرقی نمی کند که فقط یک کار در آلبوم داشته باشد و یا چندکار . در هر حالت حضوری موثر در یک آلبوم دارد . با گذشت این همه سال همچنان ترانه هایش بوی تازگی می دهد . به دلیل آنکه این گلایل سرزمین شوم ، همیشه با زمان پیش می رود و اتفاقات مختلف و حواشی ریز و درشت کشورش و حتی بعضا ، جریانات موجود در دنیا را به زیبایی در کلام خود به تصویر می کشد . ترانه ی پونز هم دقیقا به همین شکل می باشد . یغما گلرویی این ترانه را تقریبا در زمانی منتشر کرد که بسیاری از مردم ایران هنوز در حال و هوای انتخابات ریاست جمهوری و صعود تیم ملی ایران به جام جهانی بودند . اما ترانه سرا حال خود را بر عکس بسیاری ، حال خوبی نمی داند و در بیت های آخر این خوشحالی را زود گذر می داند و این شادی را مشکوک می پندارد . یغما در همان بیت اول هنر خود را به رخ می کشد . تشبیهات به کاربرده شده برای این بی حالی خارق العاده می باشد که اوج آن در جمله ی (( مثل احوال تار بی شهناز )) نهفته است . جلیل شهنازی که خداوندگار تار بوده و می باشد و به تعبیری با فوت شدن او ، عظمت و بزرگی تار هم رو به افول گذاشته است .
    هر چه آهنگ جلوتر می رود دلایل این بی حالی بیشتر مطرح می شود که در پس همه ی آن ها ، هر بیت ، یک قصه ی طولانی را در خود پنهان کرده است . عبارت (( تاریخ تلخ و تکراری )) درست بیانگر این موضوع است که " اگر ملتی تاریخ خود را فراموش کند ، محکوم به تکرار آن است " که متاسفانه مردم ما ، خیلی قبل تر از این ها تاریخ خود را فراموش کرده اند و گویی با عبرت گرفتن دشمن شده اند . ترانه سرا برای اثبات این قضیه مثال هایی را برای مخاطب میزند . از جمله کشته شدن دو محمد مختاری که در این دو دهه ی اخیر اتفاق افتاده است . اولین محمد مختاری ، نویسنده و منتقد و شاعر ، در سال ٧٧ که در طی قتل های زنجیره ای و در یک جریان سیاسی توسط مسئولین وزارت اطلاعات وقت ترور شد و دومین محمد مختاری در٢٥ بهمن ٨٩ در جریانات اعتراض به انتخابات ٨٨ توسط افرادی دیگر کشته شد . ترانه اشاره ای هم به زندانی های سیاسی هم میکند که شاید نسرین ستوده به دلیل دفاع از حقوق دیگران و مخصوصا "زن" بودن او ، در صدر این افراد قرار داشته . در مصرع بعد ترانه سرا غیر مستقیم به ملت ایران اشاره می کند که برای رهایی از این وضع و اوضاع ، تنها باید به خود متکی بود و بیگانگان فقط به منافع خود فکر می کنند .
    جالبی اینجاست که همه ی این مسائل پس از انتخاب شدن دکتر حسن روحانی به عنوان نماینده ی مردم مطرح می شود و به قولی ، یغما گلرویی ، این اتفاقات را برای مرم و منتخب مردم ، یادآور می شود . با رسیدن به ترجیع بند ، در حالی که ترانه سرا خسته از مردم سرزمین خود و بی ارزش شدن ایران در مقابل جهانیان ، سعی دارد سکوت اختیار کند ، خواننده این سکوت را با صدای بلند فریاد می زند و ضربه های ملایم بر روی کلاویه ی پیانو به ضربه های قوی تبدیل می شود که همگی تلنگری محکم را به مخاطب وارد می کند . این کنترل شدت نواختن نت های موسیقی به خوبی در طول مدت زمان آهنگ رعایت شده است و در بهترین زمان ممکن با تبدیل شدن کشش ضرب ضعیف به ضرب قوی ، تاکیدهای به جایی برای بیشتر متوجه شدن ترانه صورت گرفته .
    در بخش دوم آهنگ بعد ازمطرح کردن برخی معضلاتِ موجود در اجتماع از قبیل پایین بودن سطح فرهنگ در جامعه و تکبر و غرور بیجای موجود ، برگزیده شدن از طریق رابطه و لابی کردن و ... ، یک حالت فانتزی به خود می گیرد و مشکلات اجتماعی و فرهنگی را به شکلی متفاوت مطرح می کند که دقیقا به مانند شیوه ی هنری سورئالیسم ، واقعیت و رویا را در هم می آمیزد و در آخر به یک واقعیت مطلق می رسد . ترانه ، گویی بسیاری از تصورات و تخیلات را که به دلیل وابسته بودن به قیود اخلاقی و اجتماعی و سیاسی و رسوم و عادات خود را سانسور می کند ، آن ها را در نهان خویش می کشد . به طوری که برای هر قشر و فرد و اعتقاد خاصی یک نماد مشخص میکند که با توجه به نوع شخصیتِ این نماد های فانتزی ، کارهای نامشروع و غلط آن ها را به گوشزد می کند ... . در آخر تمام این اتفاقات رو از مذهبی می داند که اسلحه ی اصلی حکومت به حساب می آید و بارها شده که با استفاده از مذهب یک جریان را به کل ، به نقع خود تغییر دهند . در هر صورت پونز به لطف ترانه ی پرمحتوای یغما و نوازندگی زیبا و نوآنس های به جای مجید کاظمی و ملودی قابل قبول شاهین نجفی ، یکی از کم نقص ترین آهنگ های این مجموعه به حساب می آید .


    هر شب | عاشقانه ای سرد و منزجر شده

    در آلبوم های شاهین نجفی ، کارها و ترانه های عاشقانه نسبت به ترانه هایی با مضمون اجتماعی و سیاسی از درصد کمتری برخوردار است . دقیقا بر عکس اکثر آلبوم های ایرانی ، که گاها شنونده در تمام مدت زمان مجموعه ، آثار دمده و کهنه شده ی عاشقانه به گوشش میخورد که بیشتر اوقات ، هم از نظر شعر و ترانه و هم از نظر محتوا و موضوع در پایین ترین سطح خود قرار می گیرد . اما شاهین نجفی با انتخاب و نگاهی نو در این موضوع ، توانسته در این زمینه نیز تفاوتی با اکثر خواننده های دیگر داشته باشد . مانند دو آهنگی که در آلبوم "هیچ هیچ هیچ" وجود داشت که بدون شک می توان اذعان کرد که آهنگ "بعد از تو" متفاوت ترین آهنگ عاشقانه ی این چند سال اخیر بوده است . ترانه ی هر شب که سراینده ی آن دکتر مهدی موسوی می باشد داستان عاشقانه ی تازه ای را برای مخاطب رقم میزند و در عین حال که ، جدایی اجباری ِ عاشق و معشوق را از دو نگاه متفاوت مطرح می کند ، یکی از معضلات اجتماعی نسل های قبل را به زیبایی به تصویر می کشد که امروزه کمتر شاهد آن هستیم . ترانه به سه قسمت تقسیم میشود . در قسمت اول که وضع و حال عاشق را مطرح میکند ، که بین زندگی و مرگ قرار گرفته و سعی دارد که هم خود را از ذهن طرف مقابل پاک کند و هم ثابت کند که دیگر خودش جایی در دنیا ندارد و به مانند یک مرده ی متحرک شده است . اما در قسمت دوم ترانه ، گویی دوربین به سمت معشوق میرود و ترانه از یک دید دیگر مطرح می شود که در اینجا معشوق را در کنج اتاقی فرض کرده که به اجبار در آغوش دیگری آرام می گیرد . نکته ی جالب در این ترانه این است که طوری بیان شده که تقصیرها را بر گردن "شوهر" معشوق نیانداخته و به صورت پنهانی مسائل دیگر را در این مورد دخیل می داند . که این مسائل در قسمت ترجیع بند بیشتر نمود پیدا می کند . در قسمت سوم و آخر ترانه هم ، این عشق بین دو نفر را پایدار می خواند. با اینکه از همدیگر جدا افتاده اند و عاشق ، سرنوشت خود را به سمت مرگ می داند .
    موسیقی هر شب نیز که در سبک راک بسته و تنظیم شده است ، همخوانی بسیار خوبی با ترانه دارد . در اینتروی آهنگ ، گیتار الکتریک و گیتار بیس به خوبی زمینه را برای حضور خواننده آماده می کند . لحن شاهین نجفی در این آهنگ ، ورای بقیه ی قطعات ترامادول است . گویی که تمام کلمه های ترانه را در خود حل کرده است و به صورت تکه تکه آن را بر زبان می اورد و اجرا می کند . ( کا بوس ) طنین صدای گیتار الکتریک در پس زمینه ی آهنگ، فضا سازی بسیار خوبی را رقم زده است . اما این طنین ، در بیت های قبل از ترجیع بندِ آهنگ ، که شاه بیت های کل کار به حساب می آید ، بیشتر خود را نشان میدهد و زیبایی آهنگ را بیش از پیش می کند .

    دارم تلو دارم تلو از نیستی مستم / حالا دکارت مسخره ثابت کنم هستم

    و

    من باختم اما کسی جز ما نخواهد برد / بوی مرا این آب و صابون ها نخواهد برد

    تنظیم و سازبندی در ترجیع بندها در آستانه ی اوج خود قرار می گیرد و گویا تمامی سازهای الکترونیک در این قسمت نیز این جدایی را با تمام وجود برای مخاطب فریاد می زند و در پس ِ هر بیت جواب خواننده را به خوبی میدهد . اما نقطه ی اوج و کمال این قسمت ، اورتور بعد از ترجیع بند می باشد که گویا گیتار الکتریک بعد از کتک خوردن ، با پنهان کردن این درد ، تنها در خود ضجه میزند و هق هق می کند و و بکینگ وکال ( زیرصدا ) در این قسمت به مانند یک مرثیه ی التیام بخش برای تمامی اتفاقات است . در پارت دوم که ترانه از یک دید دیگر ادامه پیدا میکند و از مسائل جدیدتری برای این جدایی اجباری پرده برداشته می شود ، ساز ها کم کم آرام می گیرند و این موضوع را به شکلی در خود خفه می کنند . نکته ی مثبت در اوتور پایانی سولوی گیتارالکتریک می باشد که اینبار برعکس اورتور میانی ، بغض خود را می شکند و خود را خالی می کند . این کار باعث شد تا آهنگ بیش از حد تکراری نشود . در هر حال با توجه به انسجام در تنظیم و ترانه و ملودی گیرای این آهنگ ، هر شب را می توان بهترین عاشقانه ی شاهین نجفی دانست .

    بد | اکپرسیونیسمی بی پروا و گستاخانه

    از آهنگ "بد" میتوان به عنوان سورپرایز آلبوم ترامادول نام برد . یک لحن متفاوت به همراه سبک موسیقی خاص و یک نگاه ویژه به اتفاقات درونی فرد و واکنش های بیرونی در قبال این جریانات . اکثرا گمان می کنند که "بد" یک دکلمه ی طولانی از شاهین نجفی است . اما همانطور که قبلا خود خواننده اشاره ی کوچکی داشت ، در حقیقت شیوه ی بیان این نوع شعر ِ متفاوت ، به شکل شانسون هاست که بیشتر در نواحی اروپای غربی و مرکزی خوانده می شده و رواج داشته است . شانسون یک فرم آوازی خاص محسوب می شود که در آن ریتم و هارمونیک ، جایگاه آنچنانی ندارد و به دلیل پیچیدگی در بیان اشعار ، به نقاشی با کلمات معروف گردیده است . بسیاری خورده بر شعر شاهین نجفی می گیرند که چرا کلام در گاهی اوقات بی معنی به نظر می رسد و یا الفاظ ناهنجاری به کاربرده شده است . در این یک مورد می توان برای این کار شاهین نجفی ، توجیهی قابل قبول داشت . زیرا در اصل ، به دلیل استفاده از فرم آوازای شانسون این عمل قابل توجیه است . چون ماهیت شانسون همه چیز را در برمی گیرد . از عاشقانه هایی زیبا تا اشعار و ترانه های بی پروا و هنجارشکن و وقیح ؛ و گاهی هم کلمات و عبارات بی معنا برای ایجاد و زیبایی های آوایی به کار میرود . شعر "بد" نیز، که بسیار ماهیتِ آن به اشعار احمد شاملو نزدیک شده اما از یک دید و بیان تازه ، تا حدودی از این اصل پیروی کرده است . کلیت شعر سردرگمی یک انسان کلافه را شرح می دهد که در مرحله ی فروپاشی و افسارگسیختگی ِشخصیت قرار گرفته . آهنگ به یک فیلم دارم تبدیل شده و همزمان با اینکه حال و روز بسیاری از (( ما )) را به تصویر می کشد ، فلش بک هایی به گذشته می زند و شاعر ، تقدیر و سرنوشت رها شده ی خود در آسمان را به نمایش می گذارد . شعر در بعضی از اوقات بسیار ساده بیان شده و در بعضی از لحظات عمیق و مفهومی می شود و به مانند مکتب هنری اکسپرسیونیسم سعی در نمایش حالات درونی بشر دارد . به خصوص عواطفی همچون نفرت ، عشق ، اضطراب ، کلافگی و ترس ؛ و این فشار و دربند بودن را به شکلی گستاخانه آزاد می کند که به حرکات تندی منجر شده است و ظواهر امور و کارهای طبیعی را چنان مطرح می کند که زشت به نظر می رسد . به عنوان مثال منظور از(( با من تراوش روزانه ای ست که در نبود تو تکرار می شود )) ، حالتِ خود ارضایی فرد می باشد . همانگونه که هنرمندان این مکتب هنری ، از تقلید بیزارند و بیشتر به بیان نگرش اصلی خود نسبت به جهان پیرامون خود می پردازند ، شاهد هستیم که شاهین نجفی نیز دیدگاه متفاوتی از خود نسبت به زمان و تاریخ و مکان ارائه میدهد و هر کدام را به گونه ای پوچ جلوه می دهد .

    زمان دروغ میگوید
    تاریخ زنده نیست
    مکان توهمی ست که ما در آن *** میکنیم


    آهنگ با سرزنش خواننده توسطِ خودش و مقصر جلوده دادن خود شروع می شود و گویا تمام تقصیرها را ، تنهایی به دوش می کشد و تا آخرین لحظه خود را "بد" می خواند و عبارت (( اصن من بعد ، اصن من بد )) ، شنونده را در اکثر اوقات آهنگ همراهی می کند . که خواننده در میانه ی راه ، وقتی ناراحت از همه ی اتفاقات مختلف است ، این موضوع را به شکلی پرخاشگرانه بیان می کند و با یک حالتِ عصبی ، بد بودن خود را فریاد میزند . بار اصلی آهنگ بر دوش خواننده بوده که به خوبی توانسته از پس آن بربیاید . متناسب با شعر و موقعیت آن ، لحن خود را تغییر می دهد و سر وقت سرعت گفتار خود را کم و زیاد میکند و به موقع در بعضی از اوقات مکث و گاها سکوت های معناداری می کند . مثلا هنگامی که از بی ارزش بودن شعر و نبود شعور و افراد انسان نما سخن به میان می آید ، به خوبی با صدای خود بازی می کند و لحن و نحوه ی گفتار خود را مدام تغییر میدهد.

    اینجا که شعر هیچ غلطی نمی کند
    من هم که مست کدام شعور
    اطرافمان مشتی خزنده که راه به راه پوست می اندازندو ...


    به دنبال خواننده ، تنظیم کننده هم توانسته تاثیر شینداری خوبی بر روی آهنگ بگذارد . از همان شروع آهنگ ، درامز توجه شنونده را جلب می کند و افکت های به کاربرده شده در تم آهنگ و صداسازی ها به خوبی به همراه اوج و فرود گرفتن خواننده ، کم و زیاد می شود . گیتار هم که تقریبا یک موتیف را تکرار می کند باعث شده تا خلائی در آهنگ احساس نشود . اما اوج کار مجید کاظمی در اورتور میانی است که توانسته به زیبایی موسیقی جَز را وارد این آهنگ کند . جایی که گیتار الکتریک فرصتی برای هنرنمایی پیدا می کند و به منزله ی تاکید موکد بر عبارت (( اصن من بعد ، اصن من بد )) است . پیانو هم که از ابتدا نقش کمرنگی داشت در ادامه ی راه و به خصوص در لحظات پایانی ملودی را دست می گیرد و یک پاساژ جدید را ایجاد میکند و در بخش پایانی شعر ، که از بی تفاوتی دیگران نسبت به شاعر صحبت می شود ( انگار نه انگار که نیستیم دیگر ) و او خسته از همه چیز ، شهرهایی را فرا میخواند که هر کدام از آن ها مانند بسیاری از افراد دور و برمان ، هم رنگ واقعیت ندارند ( سانفرانسیسکوی سوررئال ) ، هم دچار تهمت و خستگی شده اند ( میلان خسته و پاریس بد نام ) و هم بسیار برایش ارزشمند است ( انزلی که جا گذاشتمش ) ، پیانوی مجید کاظمی نقش بسیار موثری را ایفا می کند .
    اما در پس همه ی این ها چیزی که باعث شده تا همه چیز خوب از آب دربیاید ، ملودئی ست که با توجه به فراز و فرود هایی که دارد در هر لحظه برای شنونده تازگی جذابیت ایجاد می کند .همه ی این عوامل از شعر گرفته تا ملودی و تنظیم و تازگی این سبک در توع خوانش و اجرای آن به بهترین نحو ، باعث شده تا "بد" بهترین اثر ترامادول باشد . امید است که بیش از این شاهد این جسارت ها در موسیقی از طرف خواننده ها باشیم .


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    بیا | مینی مالیسم ، دلنشین ، غمناک

    آهنگ بیا بهترین پایان برای این مجموعه به حساب می آید . قطعه ای فولکور با زبان گیلکی و موسیقی فیوژن . تم اصلی آهنگ ، برگرفته از یکی از گوشه های قدیمی و گیلکی در ردیف موسیقی سنتی ایرانی است .
    برای من کمی عجیب است که چرا ، وقتی شاهین نجفی اعتقاد چندانی به موسیقی ایران ندارد در بعضی از آهنگ های خود ، از این گوشه ها و تصنیف ها استفاده می کند که اخیرا باز هم در آهنگ شعبان با چنین موضوعی رو به رو می شویم . شاهین نجفیی که تاریخ موسیقی ما را از افسانه هایی می داند که مستشرقان برای مان نوشته اند و این موسیقی سنتی را سرخورده و منزوی می داند و این خمودگی و رکود را در اصوات و شکل فیزیکی سازهای ایرانی و آوازی و دستگاه های موسیقی ایرانی می بیند و همچنین معتقد است که همراه این موسیقی ، چانه ی قوی برای به چالش کشیدن هستی نداشته ایم .
    این حرف به راحتی نقض می شود . چرا که ، اولا کاملترین مجموعه ی آوازی و دستگاهی موسیقی را ایرانیان از دیرباز در اختیار داشته و دارند و همیشه این موسیقی با کلام بزرگانی آمیخته شده که امروزه در جهان برای هر یک از آن ها بزرگداشت های مختلفی برگزار می شود می شود و هر روز ، جهانیان با این گنجینه ی ارزشمند و گرانبها آشنا بیشتر آشنا می شوند . بزرگانی مانند مولانا که کلام و شعر او دنیا را تحتِ تاثیر خود قرار داده . پس این حرف کاملا گزافی است که موسیقی ایرانی دچار خمودگی و رکود شده .
    به هر حال شاهین نجفی برای پایان آلبوم خود از همین موسیقی استفاده کرده است . "بیا" دیگر آن پیچیدگی موجود در تنظیم را ندارد و ترانه سرا نیز به زبان خیلی ساده و لطیف ، زندگی غم انگیز فرد و حسرت دلخوشی را بیان میکند که همین موضوع باعث میشود تا در آخرین قطعه شنونده آنچنان ذهنش درگیر نشود و با آرامش آلبوم را به پایان برساند . این آهنگ به مانند سبک مینی مالیسم که اساس آثار و بیان خود را بر پایه ی سادگیِ بیان و روش های ساده و خالی از پیچیدگی فلسفی یا شبه فلسفی میگذارد ، مطرح شده است . ملودی اصلی بسیار دلنشین می باشد . به طوری که در همان دفعات اولیه شنونده ره به شدت جذب میکند و سوز عجیبی را در بین نت های خود به همراه دارد . علاوه بر ملودی ، خواننده نیز به این قضیه دامن زده است و لحن خواننده نیز به مانند ملودی پرسوز شده که همین مسئله باعث شده تا غمگین ترین قطعه ی آلبوم برای شنونده رقم بخورد . تنظیم هم به مانند ترانه ساده پایه ریزی شده و در بعضی از اوقات صدای فلوت و ویولن به کمک خواننده می آیند تا قسمتی از این غم ِ بیش از حد را از دوش خواننده بردارند همچنین زیرصداهای گذاشته شده در بعضی از اوقات کمک شایانی به جذابیت آهنگ کرده . همانطور که گفته شد این قطعه بهترین پایان برای ترامادول بود و آخرین قطعه نیز با عاشقانه ای صمیمی از زبان فرامرز دعایی با مخاطبین در میان گذاشته می شود .







    چیزی که در ترانه های آلبوم و فضای کلی آن به چشم میخورد ، نگاه پوچ گرایانه ای ست که به مسائل شده و یک فضای تاریک و سیاه بر کل آلبوم مستولی شده است . یک نگاه نیهیلیسمی به زندگی ، که آن را بی هدف جلوه داده . میکس این آلبوم با توجه با بسته شدن آلبوم در دو ماه در بعضی از اوقات بسیار خوب بوده و در بعضی از قطعات نامطلوب ؛ که این موضوع در آهنگ های زار میزنم و عاصی بیشتر به چشم میخورد . مستر آلبوم هم نسبت به آلبوم قبلی شاهین نجفی از کیفیت پایین تری برخودار است . اما این کار نه تنها ضرری به آلبوم نرسانده بلکه در تاثیر گذاری برخی از قطعات بسیار موثر بوده است . به هر حال این گونه سبک ها و به دلیل استفاده از گیتار الکتریک ، نباید صدای آن گوش را آزرده کند که به خوبی به این نکته توجه شده . مطمئنا اگر فرصت بیشتری بر روی میکس و مستر گذاشته می شد ، سطح کیفی آهنگ ها به مراتب بالاتر می رفت .

    با اینکه آهنگساز و تنظیم کننده ی ترامادول سبک کلی آلبوم را پراگرسیو راک معرفی کرده اند ولی حقیقتا تنها در چند آهنگ ، آن هم به صورت بسیار کوتاه شاهد سایه هایی از پراگرسیو بودیم و آن پیچیدگی موجود که این
    سبک باید داشته باشد در اکثر آهنگ ها دیده نمی شود .

    به هر حال آلبوم ترامادول با همه ی حرف و حدیث های موجود درباره ی خواننده آن و اعتقادات او ، به دست مخاطبان رسید . آلبومی که گوشه ای دیگر از اعتقادات شاهین نجفی را نمایان می کند . در این بین هستند کسانی که تحمل عقاید دیگران را ندارند و همچنان ترجیح می دهند به جای گوش دادن به حرف های این افراد ، صورت مسئله را پاک کنند . به هر حال جایزه گذاشتن برای کشتن کسی مثل شاهین نجفی دردی را دوا نخواهد و برعکس ، مسئله بحرانی تر نیز می شود . چون مطمئنا تا الآن شاهین نجفی های زیادی اضافه شده است که پشت خواننده ی خود و اعتقاداتش ، با عزم راسخ ایستاده اند .
    گرچه طرفداران شاهین نجفی نیز احترام آنچنانی به عقاید دیگران نمی گذارند و آن ها نیز از هر فرصتی استفاده می کنند تا به بدترین شکل ممکن ، مذهب را با الفاظ نامناسب بکوبند که اکثرا این حرف ها ، به دین اسلام گرایش پیدا می کند .
    به هر حال شاهین نجفی هم آنقدر راستین نیست که بتوان به حرف هایش سخت و محکم پایبند بود . چون بارها نظرات متناقضی را ارائه کرده است که اگر در حرف هایش کندوکاو کنیم به آن خواهیم رسید . به عنوان مثال ، شاهین نجفی در بند
    ٢ مرامنامه ی خود ( که به مانند قابوس نامه شده است ) ، آورده است که :

    در هر تجربه ی تلخ و شیرین تنها خود را مسئول بدان ، دیگران در هر صورت کنار تواند

    . اما ما بعد از انتشار آلبوم ترامادول رفتاری خلافِ این جمله را از او دیدیم . وقتی شایعاتی مبنی بر بالا کشیدن پول کسانی که آلبوم را به صورت اورجینال در ایران تهیه کرده بودند (توسط مهدی رجبیان ، مدیر سایت برگ موزیک) پیچیده شد و خیلی زود کاسه ی صبر شاهین نجفی لبریز شد و در صفحه ی توییتر رسیم خود ، نشانی خانه مهدی رجبیان را منتشر کرد و خواستار تحویل دادن مهدی رجبیان به او ، آن هم به صورت زنده ، شد .
    می بینیم که در این اتفاق و تجربه ی تلخ ، نه تنها او خود را مسئول نمی داند بلکه با این حرفش ، عملا شخص مورد نظر را دزد می خواند . اما با انتشار خبر دستگیری افراد سایت برگ موزیک توسط وزارت اطلاعات ، شاهین نجفی باز هم بر خلاف بند
    ١٠ مرامنامه ی خود عمل می کند و بدون آنکه بخواهد عذرخواهی کند و نسبت به خویش و جهان اطرافش متعهد باشد ، تنها خواستار آزادی آن ها می شود .

    ( بند
    ١٠ : نسبت به خویش و جهان اطرافت متعهد باش و بیش و پیش از آن ، به خودت )

    یا در مثال دیگر ، در بند
    ٤ همان مرامنامه امده است :

    خدا و شیطان را فراموش کن ، به انسان فکر کن .

    به نظر می رسد که شاهین نجفی خدا را خیلی خوب فراموش کرده ولی رسما شیطان را نه . چون با وجود آهنگایی مثل شر اعظم و حتی کاور آلبوم ترامادول ، کمی سخت است که باور کنیم شاهین نجفی ، تنها به انسان فکر می کند .
    به هر حال عقل حکم می کند که با وجود این رفتارهای ضد و نقیض او نسبت به حرف های خودش ، پیرو یک فرد مطمئن تر باشیم . طرفداران شاهین نجفی و دشمنان شاهین نجفی ، درست تبدیل به موضوعی شده اند که سال هاست دارد ریشه ی این مملکت را می سوزاند . افراط و تفریط .
    مطمئنا کسانی که به اسم اسلام میدان آمدند و چهره ی این دین را عوض کرده و شکل جدیدی از آن را به خورد مردم داده اند نیز مقصرند . اما جمله ای از دکتر شریعتی هست بیش از هر زمان دیگری ، در ذهن تاریخ نقش بسته است : افسوس ، زمانی می رسد که بی دینی ، نماد روشنفکری خواهد شد .
    بیش از این بحث را طولانی نمیکنم . گرچه امیدواری برای این مسئله ، کمی توهم به نظر میرسد ، ولی ، امیدوارم زمانی برسد که در کشورم هر کس برای بیان اعتقادات خود از زندگی ساقط نشود .

    پایان




  4. 24 کاربر مقابل از !..:: joker ::..! عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  5. #3
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    نوشته ها
    78
    تشکر
    714
    تشکر شده : 116
    عالی بود مرسی

  6. 2 کاربر مقابل از azad2000 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  7. #4
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نوشته ها
    32,623
    تشکر
    368
    تشکر شده : 2,432
    نقل قول نوشته اصلی توسط azad2000 نمایش پست ها
    عالی بود مرسی
    خواهش



  8. کاربر مقابل از !..:: joker ::..! عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  9. #5
    فعال
    تاریخ عضویت
    Jun 2012
    نوشته ها
    3,229
    تشکر
    67
    تشکر شده : 329
    شاهین اون اوایل خوب. اون زمانی که کمتر کسانی می شناختنش، من "حرف زن" و "ما مرد نیستیم" رو شنیده بودم و می شناختمش. ولی بعدش بدجوری خراب کرد. تا جایی که الان برای خودم متاسفم که زمانی چقدر بهش بها می دادم.

    آلترناتیو بودن خلی خوبه، ولی به چه معنیش؟ این که واژگان زننده و چاله میدونی را در یک ترانه به کار برد هم شد "آلترناتیو" ؟!!
    ایشون لابد منظورشون همین بوده از دگرگونه بودن. من نمی دونم چه اصراری دارند ایشون که از بدترین واژگان توی ترانه هاش استفاده کنه. الان می دونم هوادارهاش به من حمله می کنند. ولی واقعا از این یکی دو آلبوم آخرش و یک آهنگی مثل "انکار" چی رو میشه فهمید؟ با پوزش، گزاره هایی مانند "سینه چپ زن پاپ را گاز زدن" "شورت خانمت به کنار" و موارد بدتر بسیار دیگر.
    ایشون با این ادبیات می خواهند چه چیزی را ثابت بکنند؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هنر یک تقدسی دارد که نباید این گونه آلوده اش کرد. گرچه من در گفتگوهای شخصی و خصوصی هم این ادبیاتی که ایشان در پیش گرفته را نمی پسندم و نمی تونم تاب بیارم، چه برسه در یک کار هنری.

    این ها همه ریشه در انحراف های جنسی و عقده های ایشان در زمان کودکی شان دارد و البته توی آهنگی به نام "مستراح" خودش به این موارد اعتراف کرده.

    رو این حساب شاهین برای من برای همیشه مرده و دیر زمانی ست که دیگر رغبتی به شنیدن کارهایش ندارم.

    امیدوارم از دیدگاه من دلخور نشده باشید.
    ویرایش توسط Raul : 10-03-2014 در ساعت 04:07 PM

  10. 6 کاربر مقابل از Raul عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  11. #6
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    May 2011
    نوشته ها
    11,750
    تشکر
    85
    تشکر شده : 252
    این موسیقی را درست گوش نکردم که بخوام در مورد نظرات و نقدت حرفی بزنم ---

    ولی قلمت و نوشته هات و جمله بندی هات خیلی خیلی عالی شده ---

  12. 3 کاربر مقابل از azamusic عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  13. #7
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نوشته ها
    32,623
    تشکر
    368
    تشکر شده : 2,432
    نقل قول نوشته اصلی توسط Raul نمایش پست ها
    شاهین اون اوایل خوب. اون زمانی که کمتر کسانی می شناختنش، من "حرف زن" و "ما مرد نیستیم" رو شنیده بودم و می شناختمش. ولی بعدش بدجوری خراب کرد. تا جایی که الان برای خودم متاسفم که زمانی چقدر بهش بها می دادم.

    آلترناتیو بودن خلی خوبه، ولی به چه معنیش؟ این که واژگان زننده و چاله میدونی را در یک ترانه به کار برد هم شد "آلترناتیو" ؟!!
    ایشون لابد منظورشون همین بوده از دگرگونه بودن. من نمی دونم چه اصراری دارند ایشون که از بدترین واژگان توی ترانه هاش استفاده کنه. الان می دونم هوادارهاش به من حمله می کنند. ولی واقعا از این یکی دو آلبوم آخرش و یک آهنگی مثل "انکار" چی رو میشه فهمید؟ با پوزش، گزاره هایی مانند "سینه چپ زن پاپ را گاز زدن" "شورت خانمت به کنار" و موارد بدتر بسیار دیگر.
    ایشون با این ادبیات می خواهند چه چیزی را ثابت بکنند؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هنر یک تقدسی دارد که نباید این گونه آلوده اش کرد. گرچه من در گفتگوهای شخصی و خصوصی هم این ادبیاتی که ایشان در پیش گرفته را نمی پسندم و نمی تونم تاب بیارم، چه برسه در یک کار هنری.

    این ها همه ریشه در انحراف های جنسی و عقده های ایشان در زمان کودکی شان دارد و البته توی آهنگی به نام "مستراح" خودش به این موارد اعتراف کرده.

    رو این حساب شاهین برای من برای همیشه مرده و دیر زمانی ست که دیگر رغبتی به شنیدن کارهایش ندارم.

    امیدوارم از دیدگاه من دلخور نشده باشید.
    نه عزيز
    واسه چي دلخور شيم. هر كسي نظر و عقيده اي داره
    منم كمي تا حدودي با خودت موافقم



  14. 2 کاربر مقابل از !..:: joker ::..! عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  15. #8
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نوشته ها
    32,623
    تشکر
    368
    تشکر شده : 2,432
    نقل قول نوشته اصلی توسط azamusic نمایش پست ها
    این موسیقی را درست گوش نکردم که بخوام در مورد نظرات و نقدت حرفی بزنم ---

    ولی قلمت و نوشته هات و جمله بندی هات خیلی خیلی عالی شده ---
    ممنون وحيد جان




  16. کاربر مقابل از !..:: joker ::..! عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  17. #9
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    May 2011
    نوشته ها
    14,893
    تشکر
    4,684
    تشکر شده : 1,564
    حال ما را از کسی پرسیده ای؟ **** مثل ما بال و پرت را چیده ای؟
    حسرت پرواز داری در قفس؟ **** می کشی مشکل در این دنیا نفس؟
    سادگی هایت برایت تنگ نیست؟**** رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست؟
    رنگ دنیایت هنوزم آبی است؟**** آسمان باورت مهتابی است؟
    هرکجایی شعر باران را بخوان**** ساده باش و باز هم کودک بمان
    باز باران با ترانه ، گریه کن!**** کودکی تو، کودکانه گریه کن!
    ای رفیق روز های گرم و سرد**** سادگی هایم به سویم باز گرد!






  18. کاربر مقابل از YAS عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  19. #10
    mehrshad
    Guest
    آلبوم خیلی خوبی بود...
    از کار جدید چه خبر؟

  20. کاربر مقابل از mehrshad عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •