من ایمان دارم روزی فرا خواهد رسید و مادران سرزمین من خواهند دانست که . . .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
سوپ شام نیست ناموسن
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
داماد : عزیزم امشب جاییت میذارم که تا حالا کسی نزاشته !!!
.
.
.
.
عروس : نه نه نه تو گوشم نه !!!!...
جمله خیلی سنگین بود . . .
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
یه روز یه سرباز می ره پیش سروان می گه:قربان میشه یه هفته مرخصی لطف کنین؟
سروان که نمی خواسته مرخصی بده می گه:برو دوتا مورچه بیار یکی نر یکی ماده
سرباز که خیلی تخس بود دوتا مورچه میاره
سروان میگه :حالا کدوم نره کدومش ماده
سربازمی گه:این روی این یکی بود پس بالای نره پاینی ماده
سروان ایندفه می گه:دوتا نر یکی ماده بیار
سرباز سه تا مورچه میاره میگه:اینکه پایین بود ماده .این یکی روی اون این بود نره اینم اونجا جــــ.ق میزد پس اینم نره
سروان میگه:سه تا نریکی ماده بیار
سربازچهارتا مورچه میاره میگه:این زیریه بود ،ماده، اینم که روی اون بود نره! این یکی دیگه جـــ.ق میزد اونم نره به این یکی هم گفتم بیا بریم پیش جناب سروان گفت کیــ.ــرم تو کـــ.وس ننه جناب سروان پس اینم نره
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
شیخ با زنش ميره سمينار خانواده...
سخنران ميگه: بايد عشقتون رو به همسرتون نشون بدين...
شیخ از تو جيبش عكس دوست دخترشو در مياره، به زنش ميگه: اين عشقمه...!!!
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
مال من هم از مال تو بلند تره هم از مال مصطفی
.
.
.
.
.
شهید همت در حال پز دادن اتوبانش به شهید باکری وچمران:))))
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
در حال حاضر 9 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 9 مهمان ها)