صابر هستی؟؟؟
بسته به پادگانش داره ، تو منجیل که بودم یه گردان داشت مهندسا هم پست میدادن مثِ چی
هستم بله! پشتت وقت دست باختنها
هستم بله! وقت بریدن برگِ سر ها
فقط توجه داشته باش که حریف به 5 رسید فقط لازم کن تا بازم باشم
آمدم جانم به قربانت
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
فدا بشم
با تخت صحبت می کنـم از فــرط تنـهــایی
«هستم!» ولی در یاد تو وقت خودارضایی
«بودم!» کنار شوهری کــه عاشق ِ زن بود
خاموش کردم برق را... تکلیف، روشن بود
خاموش ماندم از فشار بوســـه بر لب هام
از چشم های بچّه ات! که بچّه ی من بود!!
خاموش ماندم مثل یک محکـوم بـــه اعدام
خاموش/ ماندی توی گریه... وقت رفتن بود...
روشن شدم مثل چراغی آن ور ِ دیوار
سیگار با سیگار با سیگار بـا سیگار
می ریخت اشک و ریملت بر سینه ی لختم
با دست لـــــرزانت برایش شــــام می پختم
مهدی موسوی
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
در حال حاضر 95 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 95 مهمان ها)