دیـروز یـکی از ایـن رفـیـقام کـه خـیلی ادعاش مـیشه رو دیـدم گـف : صابر امـشـب بـیکاری ؟؟
گـفتم : آره . گـفت : امـشب په یـه شـب شـعری داریـم حـتما بـیا (-:
مـنم نمـیشد کم بـیارم قبـول کـردم .
بـدو بـدو رفـتم خـونه شـعر مـیازار مـوری که دانـه کـش اسـت و
صـد دانـه یاقـوت و بـزبـز قـندی چـرا نـمیخندی رو حفـظ کـردم شـب رفـتم خـونشون دیـدم یـه آدمـایی اومـدن با تـیپ های عـجیب غریـب خـواستم فـرار کـنم گفتم مرد که فرار نمیکنه
نـشستیم و شـروع شـد . نـفر اول : ای دوسـت بـه کـام دشـمنـانـم کـردی بـودم چـو بهـار چـون خـزانـم کـردی .
از حـافـط . بـعدشم تـفسیر شـعرو گـفت
بـقیه : بـه بـه . بـه بـه . درود
مـن :
رفـیقم : صابر راسـتی مـا اسـم شـاعر و تـفسیر بـیت رو هـم مـیگیم . مـشکلی کـه نـداری ؟؟؟
مـن : نـه بـابا 0_o
نـفر دوم یـه بـده
. یـار آن بـود کـه صبـر کنـد بر جـفای یـار تـرک رضـای خـیش کـند بـر رضـای یـار سـعدی میـفرمایید...
نـفـر سـوم : ر بده آقـا صابر
من : روز اول دیـدمت لـپات گـل انـداخـته بـود . پـریـدن بـا مـن خـوشتیپ چـه بهـت سـاختـه بـود
تـتلو مـیفرمایید روز اول کـه بـا مـن آشـنا شـدی صـورتت سـرخ شـده بـود و تـو دلـت ایـری ویـری بـود و بـودن بـا مـن خـوشتیپ چـقدر خـوش خـوشانت کرده بود
بـقیه :
من : هـا هـا هـا. د بدید ؟؟؟ چـرخید چـرخید دوبـار رسـید بـه مـن
بـقیه : آقـا صابر ر بـده
مـن : رفـتی . رفـتی . رفتـی و ریـدی و گـیت سـر بـرده . شـعله گـوزت آبـی و زرده . شـاعر در مـصراع اول مـیفرمایید رفـتی و ریـدی و گـهت رو سـنگه . (برد یـعنی سنـگ) .در مـصراع دوم میـفرمایید شـعله گـوزت آبـی و زرده . ایـنجا شـاعر از مـبالغه اسـتفاده کـرده و یـه گـوز ساده رو بـه یـه گـوز مـتفاوت تـشبیح کرده شاعـر صابر
کـصافطا انـداختنم بـیرون
. فـکر کـنم فـهمیدن در مـقابل مـن هـیچ شـانسی نـدارن بـا نـا داوری حـذفم کـردن
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
در حال حاضر 37 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 37 مهمان ها)