ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ ﺗﻮ ﺭﺍﻫﻴﺎﻥ ﻧﻮﺭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﺧﺘﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﺮﮐﺖ ﻣﺪﺍﻭﻡ و حضور مستمر ﺩﺍﺷﺘﻦ . . . . . . ﺑﻪ ﻗﻴﺪ ﻗﺮﻋﻪ . ﻳﻪ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺭﻳﺶ ﺗﺮﺍﺵ ﺟﺎﻳﺰﻩ ﺩﺍﺩﻧﺪ
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ ﺗﻮ ﺭﺍﻫﻴﺎﻥ ﻧﻮﺭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﺧﺘﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﺮﮐﺖ ﻣﺪﺍﻭﻡ و حضور مستمر ﺩﺍﺷﺘﻦ . . . . . . ﺑﻪ ﻗﻴﺪ ﻗﺮﻋﻪ . ﻳﻪ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺭﻳﺶ ﺗﺮﺍﺵ ﺟﺎﻳﺰﻩ ﺩﺍﺩﻧﺪ
یه دوست دارم تو ﮊﺍﭘﻦ...
میگه:
اونجا ﺳﺮﻋﺖ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻭ
ﺗﻮ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺷﻮﮎ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﻥ...
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
اصفهانيه کنار خيابون عسل ميفروخت یکی رسيد گفت کيلو چند? گفت چهل تومن طرف گفت ميشه مزه کنم? اصفهانيه: بفرما... طرف چهار انگشتى رفت سمت ظرف عسل! اصفهانيه زود در ظرفو گذاشت و گفت: دادا اينو زنبور بدبخت ذره ذره ريدس من نريدم که اينطورى حمله ميکنى
همان مردی که شد دلخون لیلی
که میگفتن بهش مجنون لیلی
حدیث عشق او هم یک کلک بود
فقط میخواست بذاره ک-و*ن.. لیلی
مشکل از آنجا شروع میشود که دل و ک-و..ن با هم همراهی نمیکنند. یکی تنگ است و دیگری گشاد....
اینایی که وقتی بهشون میگی سلام برسون میگن بزرگیتونو میرسونم دقیقن منظورشون کجای آدمه؟
تا حالا ب پرچم ژاپن دقت کردین
شبیه نــوار بهداشتی روز اول پـــ.ریوده
کـــثافتم خودتی
تا اکتشاف بعدی سرتون تو کـــ.ون سعدی
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
استاد فيزيك به مجتبی گفت بيا پاي تخته ,
مجتبی آمد : بهش گفت . شما توي قطاري و قطار باسرعت 80كيلو متر در حال حركته داخل كوپه خيلي گرمه تو چيكار ميكني؟ مجتبی گفت : پنجره را بازميكنم .
استاد گفت خوب حالا با بازكردن پنجره برام حساب كن چه مقدار از سرعت قطار كم ميشه. نسبت فشارهواي داخل كوپه با هواي خارج قطار را هم حساب ميكني فردامياري . مجتبی گفت عجب غلطي كرديم,
نفربعدي نادر رو صدا كرد ...
استادگفت: نادر تو توي قطاري هستي باسرعت 75كيلو متر درساعت حركت ميكنه داخل كوپه خيلي گرمه تو چكار ميكني ؟
... ... نادر گفت پليورمو درميارم !
استاد : دماي داخل كوپه 50درجه سانتي گراده ,
نادر: همه لباسمو در ميارم .
استاد : داخل كوپه دو سه نفر آدم ناجور هست .
نادر : ده تا آدم ناجورم كه باشن , من اون پنجره لعنتي را باز نميكنم
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
در حال حاضر 37 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 37 مهمان ها)