شبی شیخ الجدید(همون نیو کاربرمون که داعیه ی جانشینی شیخ مجتبی الآخر رو داشتندی) از بازار به خانه روان شد چون به خانه رسید قصد ورود کرد، پس کلید از خشتک خود برون کشید و به سوراخ قفل نزدیک نمود اما چون هوا بس ناجوانمردانه تاریک بود نتوانستی سوراخ قفل را دریابی همچنان که مشغول یافتن بودندی یکی از مریدان از پنجره طبقه بالا عرض کرد یا شیخ الجدید کلید ندارید..کلید بیندازم شیخ گفت کلید موجود است سوراخ بیندازید.
چون جملگان مریدان این التیماتوم را از شیخ الجدبد بشنیدند خشتکان خود را سه دستی چسبیدندی و یخچال و مبلمان و کمد را در پشت در قرار دادندی تا مانع از ورود شیخ الجدید شوند سپس با شلوار های خود طناب بساختندی و از پنجره پشتی [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]