من اگرگاهی عاشــــــــــــقانه مینویسم،
نه عاشــــــــــــقم!
نه شکــــــــــــست خورده...
فقط مینویســــــــــــم تا عــــــــــــشق یاد قلــــــــــــبم بماند..!
در این غوغای خیاــــــــــــنتها و دروغها و دل کنــــــــــــدن ها و عادتــــــــــــ ها و هوس ها...
من تمــــــــــــرین آدم بودن میــــــــــــکنم...!
دلم برای خط کشی کناردفتر مشق با خودکار مشکی و قرمز
برای گونیا و نقاله و پرگارو جامدادی
برای تخته پاک‌کن و گچ های رنگی پایین تخته
برای سر صف ایستادن ها
برای مبصر شدن ، برای خوبها و بدها
برای ترس از سوال معلم
برای لیوان‌های آبی که تا میشدن
برای زنگ تفریح
برای تمرین های حل نکرده و اضطرابش
برای روزنامه دیواری درست کردن
دلم واسه هیچ کدومشون تنگ نشده !
خدااااا رو هزارمرتبه شکرکه تموم شد....
والا چی بود ..
همش بدبختی ؛ جیگرخونی ...
سیاه مشقِ پشت چشمهایت
دست خطِ کیست
که بوسیدنش ، سجده ی واجب دارد
این حرفت منو یاد این عکس انداخت... ببین:نوشته اصلی توسط rebasss
واقعن چی باید گفت به اینااا که سعی دارن واقعیت رو هر جور که خودشون دلشون میخواد بیان کنن
ذات رسانه اینه
تا دستت تو کار خیرِ یه نمایندگی مشکلات جـ.ـنسی هم بگیرایشالله که این دوستامون آشتی میکنن
از فردا مشکلاتِ زناشویی رو حل نکنیم صلواااات
یهو دیدی شیخ پیغام داد با عمه نوید دعوام شده بیا آشتیمون بده
هان شیخ آگاه باش اگه نگاه چپ به عمه ـم بکنی مهریه ـشو میذاریم اجرا
نگهبانی ـشون اینطوریِ که بِپا وامیستن تا هرکی هرچقدر خواست اختلاس کنی کسی(=سازمان بازرسی) مزاحم کارش نشه!
به افتخارش دست بزنید!!!
شب جومه خود را چگونه گذراندید؟
به نام خدا جلو تلویزیون خوابم برد روی فرش گردنم خرد شد تا الان که پاشدم
همین که صابر گفت
به عمه ـم بسپارم اگه مجتبی حرف بد زد با یوزر خود محتبی واسش گزارش رد کنهحتی شنیده شده شیخ همین حرفاشم اینجا تایپ نمیکنه ، شیخ میگه عمه نوید براش تایپ میکنه
در حال حاضر 203 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 203 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
