ﻓﺴﻨﺠﻮﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻏﺬﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻭﺭﻭﺩﯼ ﻭ ﺧﺮﻭﺟﯽ ﺍﻭﻥ ﯾﻪ ﺷﮑﻠﻪ ...
![]()
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...][فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
شعر نو
مضمون بکن در رویی
بی تو، من مرد ج.قى ، باز از آن کوچه گذشتم
همه تن خيره به من ، دست به د.ول آواره گشتم
شوق دیدار م.مه لبریز شد در تار و پودم
شده ام عاشق ك.يونت كه چنين آواره بودم
در نهانخانه ى شرتم ، گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید،
#كوشا باز ش.ق شد و پيچيد{كوشا=اسم د.ودول شاعر}
یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
من و #كوشا كه چنان غرق رخ ك.يونه تو گشتیم
د.ودولم صاف* و شب آرام
بَخت خندان و زمان رام**
{*,** شاعر از و.ياگرا و ت.أخيرى هم زمان استفاده كرده}
خوشه ى لعل چ.وچول گويى فرو ریخته در آب
د.ودولم سيخ بشد، دست برآورده به مهتاب
{بين پرانتز از بيت بعدى نقل قول معشوقه ى شاعره}
یادم آید ، تو به من گفتی :
( از این س.كس حذر کن
لحظه ای چند بر این لرزش اندام نظر کن ،
آبت آیینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به سوراخم نگران است
تا بذارى به درم، باز دلت با دگران است
{اين بند مفهوم بُكن در رويى شاعر رو به نمايش گذاشته}
تا فراموش کنی ، چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم : حذر از عشق ...نتوانم تو زنم كن
روز اول چو کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من ك.ير زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم …
{شاعر فقط ك.ير ميزده و ك.ير ميكرده}
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام دلت اُفتم همه جا پاره بگشتم
آب چون از سر كوشا به زمين ريخت{مرحله بُكن}
اشکی از شاخه فرو ریخت
د.ول شق ، ناله تلخی زد و بگریخت …
زُلفم از پشم تو خندید{شاعر پشماشو نزده بوده}
بدنم باز بلرزید ،
آبت آمد دگر از تو جوابی نشنیدم{مرحله در رو}
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم...){نقل قول تموم شد}
.
رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتم دگر از عاشق آزرده خبر هم
نکنم دیگر از آن کوچه گذر هم …
رسم عشق است گذاشتن و گذر هم...
![]()
در حال حاضر 177 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 177 مهمان ها)