طرف با دوست دخترش میرن زیر پتو. یارو هیچ حرکتی نمی کرده دوست دخترش واسه اینکه سر صحبت رو باز کنه بهش میگه من یه سوراخ دارم . طرف میگه پس بگو از کجا باد میاد.
طرف با دوست دخترش میرن زیر پتو. یارو هیچ حرکتی نمی کرده دوست دخترش واسه اینکه سر صحبت رو باز کنه بهش میگه من یه سوراخ دارم . طرف میگه پس بگو از کجا باد میاد.
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
به یکی میگن اگه دوست دخترت بخوابه رو تخت پاهاشو باز کنه یعنی چی؟میگه خر نیستم که یعنی همه تخت مال منه تو رو زمین بخواب !!
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
یارو مياد خونه، ميبينه يك مردك لندهور لخت مادرزاد تو اتاق خواب نشسته! خلاصه خيلي غيرتي ميشه، ميگه: مردك الندگ! تو خونه من چه غلطي ميكني؟! مرده ميگه: والله آقا من داشتم با اين خانم همسايه بالايي حال ميكردم، كه يهو شوهرش اومد، منم به شما پناهنده شدم. یارو دلش ميسوزه، ميگه: اشكال نداره، والله منم دل خوشي ازين طبقه بالايي ندارم. خلاصه كلي مرام ميگذاره و يك دست لباس و يك مقدار پول تاكسي ميده به مرده و با سلام وصلوات راهيش ميكنه. يكي دو هفته بعد، یارو داشته تو حياط خونش قدم ميزده، يهو دو دستي ميكوبه تو سرش، ميگه: اي بر پدر آدم دروغگو لعنت! منزل ما كه فقط يك طبقه*ست.
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
دوتا خانم روي صندلي عقب يك تاكسي نشسته بودند و درباره دوست پسرهاشون صحبت مي*كردند. اولي به دومي مي*گه: علي رو كه مي*شناسي، تازگيها لاپات (منظور خط ريش بلند) گذاشته خيلي بهش مياد.... دومي هم مي*گه آره رضا رو هم كه مي*شناسي، اونم لاپات گذاشته و... يارو راننده كف مي*كنه مي*گه حالا كه سنگ مفته بزار ما هم يه سنگي بندازيم شايد خورد به هدفت... برمي*گرده به خانوما مي*گه: ببخشيد آبجي، ما هم ميتونيم لاپات بزاريم. يكي از خانوما مي*گه: بعله كه مي*تونين، فقط بايد يك كمي بزارين بلندشه! راننده هم مي*گه: آبجي به خدا رسيده به داشبورد، ديگه از اين بلندتر نمي*شه!؟
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
تو زمستنون سه نفر رفته بودن طرفاي تجريش، باهم *داد مي*زدن: برف پارو مي*كنيم... بعد يك مدت خسته ميشن،* ميگن بيايم هركدوم فقط يك كلمشو بگيم كه صرفه*جويي شه! اولي داد ميزنه:* بــرف... دويم داد مي*زنه: پـــارو... سومي داد مي*زنه: مــي*كـنـيـم! بعد يك مدت يك پيرزنه سرشو از پنجره درمياره بيرون، ميگه: ننه يك دقيقه بيا اينجا. جماعت خوشحال ميشن، ميرن جلو پنجره،* پيرزنه ميگه: نه ننه...شما دو تا نه، فقط سوميتون!
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
یارو ميره دكتر، از دكتره ميپرسه: آقاي دكتر، فكر مي*كني من صد سال زندگي كنم؟! دكتره ميگه: خوب بستگي داره. یارو مي*پرسه:* يعني چي آقاي دكتر،* به چي بستگي داره؟ دكتره ميپرسه: *ببينم تو سيگار ميكشي؟ یارو ميگه:* نه. دكتره مي*پرسه: عرق مي*خوري؟ یارو ميگه:* نه بابا آقاي دكتر، اين حرفها چيه؟*!* دكتره مي*پرسه: ترياك مي*كشي؟! یارو ميگه: نه بابا ترياك چيه؟! دكتره ميپرسه: خانوم بازي مي*كني؟ یارو ميگه: نه بابا زشته آقاي دكتر! دكتره مي*پرسه: ببينم جلق چي؟ جلقم نمي*زني؟! یارو سرخ ميشه، ميگه:* نه آقاي دكتر، من غلط بكنم! دكتره شاكي ميشه،* ميگه: پس آخه چیزخل ميخواي صد سال زنده باشي چه گهي بخوري؟!
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
اگه کسی داشت ازتون تعریف می کرد
بعد یهو وسطش گفت «اما»همون موقع یکی بزنین تو دهنش.هم واسه خودش خوبه هم واسه خودتون
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
در حال حاضر 202 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 202 مهمان ها)