صفحه 2509 از 3602 نخستنخست ... 150920092409245924992507250825092510251125192559260930093509 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 25,081 به 25,090 از 36012

موضوع: ☺ تاپیک شادی ☺ : جملات کوتاه + ترول + پیامک و سرگرمی + آپدیت

  1. #25081
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    نوشته ها
    20,615
    تشکر
    919
    تشکر شده : 9,371
    لره ﻣﯿﺮﻓﺘﻪ ﮔﻮﺍﻫﯿﻨﺎﻣﻪ بگیره ﻫﯽ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﺪﻩ
    افسره بهش میگه دو تا سئوال ازت می پرسم
    ، اگه درست جواب دادی قبولی
    لره میگه باشه بپرس
    افسره میگه : اون چیه که چهار تا چرخ و دنده و فرمون داره ؟؟؟
    لره
    ﻣﯿﮕﻪ : خوب ﻣﺎﺷﯿﻨﻪ ﺩﯾﮕﻪ
    ﺍﻓﺴﺮﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﻧﻪ ﻧﺸﺪ نگفتی پیکانه ؟ بنزه ؟ پرایده ؟
    ﺳﻮﺍﻝ ﺩﻭﻡ : ﻣﯿﮕﻪ ﺍﻭﻥ ﭼﯿﻪ ﻫﯿﺠﺪﻩ ﺗﺎ چرخ داره ، بار میبره ، سنگینه
    لره میگه :خوب ﺗﺮﯾﻠﯿﻪ ﺩﯾﮕﻪ .
    افسره میگه : ﻧﻪ ﻧﺸﺪ، ﻧﮕﻔﺘﯽ ولووه یا اسکانیا هست .... برو ردی
    لره میگه : ﻣﯿﺸﻪ ﻣﻦ یه سئوال ﺑﮑﻨﻢ؟
    افسره میگه : باشه بپرس
    لره میگه : ﺍﻭﻥ ﮐﯿﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ وایساده ، خفن آرایش کرده ، زیر
    مانتوش هم هیچی نپوشیده ؟؟؟
    ﺍﻓﺴﺮﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﺧﺐ ﻣﻌﻠﻮﻣﻪ خرابه دیگه ....
    لره میگه : نه نشد دیگه .... نگفتی ننته ؟؟؟؟ آبجیته ؟؟ عمته ؟؟
    رونالدو بدشانس ترین بازیکن جهان!!!!


  2. 6 کاربر مقابل از Shahin عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  3. #25082
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    نوشته ها
    1,536
    تشکر
    19
    تشکر شده : 7,932
    مریدانی کز نزدیک شیخ را می‌شناختند می‌دانستندی که حضرت سخت از تهمت و افترا بیزار است و چنانچه مریدی بر مریدی تهمت ناروا میزد بلا استثناء مورد هجوم ناجوانمردانه آلت شیخ قرار می گرفتی... صبحگاهان شیخ مریدان را گرد هم حلقه ساخت و همی ارشادها نمود. در میانه بحث ناگاه گرد و غباری برخواست و بویی چون تعفن جنازه سگ در فضا پیچید... شیخ شال خویش بر دور دماغ کشید و نهیب بر آورد: کدامین کونکش اختیار مقعدش را ندارد و حجره ما را با خلا یکی دانسته؟.... مرید جقال ابن بیضوی برخواست و سرفه کنان شیخ را گفت: یا حضرتا سوگند به ریشت که این باد تنها از مرید ابن لواط بر می آید... مرید ابن لواط بر آشفت و گفت: یا شیخ بیایید مقعدم را بو کنید تا اتهام از من برداشته شود، این مادر فاحشه سخت از کذابان است.... مرید شومبول طلا کز مریدان پشمک گیس شیخ بود نالید: گناهش گردن خودش لکن من به مرید مقعد الفدا مشکوکم زیرا لحظاتی قبل بر واژنش فشار می آورد.... مقعد الفدا گریه کنان شیخ را گفت: این پیرِ سگ دروغ می‌گوید این باد باید برای مرید جاکش الدوله کشکمالی باشد زیرا او ناشتا تخم مرغ و سیب زمینی زهرمار کرده.... مرید جاکش الدوله جیغی از اعماق دل بر آورد و گفت: گر ادعایت را ثابت مکنی اعاده حیثیت می‌کنم وز هوش برفت.... القصه تمام مریدان باد را بر گردن هم می انداختند و همدیگر را محکوم می نمودند پس شیخ آنان را به سکوت دعوت نمود و فرمود: آلت بر دهان گیرید ایها المقعدیون، این باد را کسی جز من رها مساخت و هدف آن بود تا واکنش شمایگان را بینم. هیهات که برای تبرئه شدن بر همدیگر افترا می بندید و چون خیار یکدیگر را میفروشید براستی شنیدم از بزرگی که حتی شیطان کز گناهان استقبال میکند از تهمت بیزار است.... پس ناچار شیخ یکایک آنان را سپوخت و بیضه های آنان را کشید باشد تا به راه راست هدایت گردند


  4. کاربر مقابل از lolitasorosh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #25083
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    نوشته ها
    1,536
    تشکر
    19
    تشکر شده : 7,932


  6. کاربر مقابل از lolitasorosh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #25084
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    نوشته ها
    1,536
    تشکر
    19
    تشکر شده : 7,932
    شبی شیخ از بازار به خانه روان شد چون به خانه در رسید قصد ورود نمود، پس کلید از خشتک خویش برون کشید و به سوراخ قفل نزدیک نمود اما چون هوا بس ناجوانمردانه تاریک بود نتوانستی سوراخ قفل را دریابی همچنان که مشغول سوراخ یابی بودندی یکی از مریدان از پنجره طبقه بالا عرض کرد یا شیخ کلید ندارید؟کلید بیندازمی؟ شیخ بگفتا کلید موجود است سوراخ بیندازید.
    چون جملگان مریدان این سخن از شیخ بشنیدند خشتکان خود را سه دستی چسبیدندی و یخچال و مبلمان و کمد را در پشت در قرار دادندی تا مانع از ورود شیخ شوند سپس با خشتک های خویش طنابی بساختندی و از پنجره پشتی نزول کردندی و پا به فرار نهادندی و آنچنان با سرعت رفتی که سبب جابجایی توده ای عظیم از جو بشدند که اکنون آن را تسونامی نام نهادند.
    "شیخ فیس الدین"


  8. کاربر مقابل از lolitasorosh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  9. #25085
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    نوشته ها
    1,536
    تشکر
    19
    تشکر شده : 7,932
    نقل است شیخ فیس الدین با یکی از شیوخ دیار اصفهان در اتوبوسی طی طریق می نمودند که از تکانه های شدید اتوبوس شیخ اصفهانی استفراغ مبسوطی نموده و محتویات در کیسه ای پلاستیکی نمود، سپس کیسه را سوراخ و از پنجره اتوبوس بیرون بگرفت، شیخ فیس الدین وی را شماتت نمود که ای مردک کیسه را بیرون بیانداز. اما شیخ اصفهانی شیخ فیس الدین را خطاب قرار بداد که یا شیخ، خواهم که برنجهایش را از برای مرغ هایم ببرم.
    پس شیخ فیس الدین و مریدان حاضر در اتوبوس نعره ها زدند و خشتک شیخ مذکور را شرحه شرحه نموده و از برای مرغانش بفرستادند.


  10. کاربر مقابل از lolitasorosh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  11. #25086
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    نوشته ها
    1,362
    تشکر
    6,883
    تشکر شده : 5,205
    تو این حال خوبم تـــرکم کن /

    دنیا خــارم کـــرد !


  12. 4 کاربر مقابل از MaSiHa عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  13. #25087
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    نوشته ها
    1,536
    تشکر
    19
    تشکر شده : 7,932
    خیلی از مریدان سوی شیخ شدند و ایشان را دحال قیلوله بیافتند پس با نعره های فراوان شیخ را بیدار نموده و ایشان را بخواستند از اهمیت آب برای آنها بگوید. شیخ اندکی گریست و سپس بینی خویش را با خشتک یکی از مریدان تخلیه و تمیز نمود و سپس سخن بکرد: آب بسیار مهم است، اگر آب نباشد نمی توانیم شنا کنیم و اگر نتوانیم شنا کنیم غرق خواهیم شد.
    و مریدان را از این حکمت شیخ شور،خشتک ها دریدن و نعره ها سریدن گرفت.


  14. کاربر مقابل از lolitasorosh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  15. #25088
    فعال
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    5,589
    تشکر
    8,347
    تشکر شده : 20,562

    ســـــــــــــــــروش روانیم کردی به خدا جکایِ قدیمی و تکراری







  16. 4 کاربر مقابل از P!nk Rose عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  17. #25089
    فعال
    تاریخ عضویت
    Jun 2012
    نوشته ها
    7,926
    تشکر
    42,310
    تشکر شده : 16,971

  18. 4 کاربر مقابل از mojtaba00222 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  19. #25090
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    نوشته ها
    1,362
    تشکر
    6,883
    تشکر شده : 5,205


    کاری کردی که تو خنده هامم غمگینم

    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


  20. 5 کاربر مقابل از MaSiHa عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


صفحه 2509 از 3602 نخستنخست ... 150920092409245924992507250825092510251125192559260930093509 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 5 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 5 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •