نوشته اصلی توسط pirana
همونُ لطف کن راضیم به خدا... یه سری تو جاده سقط شم تا قدرمُ بدونید
دستخط نویدزهرمار
دور از جونت
همونُ لطف کن راضیم به خدا... یه سری تو جاده سقط شم تا قدرمُ بدونید
دستخط نویدزهرمار
دور از جونت
حالا هی یادم بنداز پتو ندارم امشب
هیچکی مثل موسیقی آدم رو درک نمیکنه..هیچکی
میخوای شیر گازُ ببندیم نرسه بهتون محکمتر بچسبی تو آغوشش هات تر شه فضات؟سرده...الان از زیر لحاف در اتاق با چراغای خاموش و یه لیوان قهوه داغ بغلم رو بالش رو به لپ تاپ در خدمتتون هستم.
ایکاش بجای روبروی لپتاپ تو آغوش یه عشقِ چش آبیِ مو مشکیِ مغرورِ دوست داشتنی، رها بودم.فضا هات تر میشد.
ارزونتر از موبایلم هستبراي كادو دادن خوب چيزيه
واقعا تحمل ندارم در آستانه سال نو کسی ازم دلگیر باشه. عذاب وجدان میگیرم.
ایشالا همشون بمیرن که من راحت نفس بکشم.
بیا یه سر بریم گرنه ی یحیرانهمونُ لطف کن راضیم به خدا... یه سری تو جاده سقط شم تا قدرمُ بدونید
دستخط نوید
بعد یه کامیون بزنه بهمون ، طوری له بشیم که جنازمون رو با کاردک هم نتونن جمع کنن
اونوقت روحمون همون طرفا باشه ...
هیچکی مثل موسیقی آدم رو درک نمیکنه..هیچکی
این مشکی قرمزه پیمان؟
دفه بعدی بگو مقنعه یا روسری ـشُ درنیارهیه بار مامان یه موی بلند روی تخت پیداد کرد ... بهم نگاه انداخت ... گفتم من که موهام کوتاهه
همونُ لطف کن راضیم به خدا... یه سری تو جاده سقط شم تا قدرمُ بدونید
دستخط نوید
دور از جونت ميزنم بميريا
با پیدا کردن ارتباط خط مشخص شده با داستان نقل شده هم وزن خودتان طلا جایزه بگیرید
مرحبا به دختر عمو
براوو به پسر عمو
جیگرِ خودمو
در حال حاضر 6 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 6 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
