واقعا چرا نباید بشه با اسب بیایم سرکار. این موضوع واقعا اذیتم میکنه.
هیچکی مثل موسیقی آدم رو درک نمیکنه..هیچکی
من از اول هم اسب میخواستم اصلا دلم با ماشین نبود ولی چون نمیشد ماشین ثبتنام کردیم
هیچکی مثل موسیقی آدم رو درک نمیکنه..هیچکی
شما فقط تصور کن آخر روز جلوی ساختمون از همکارت خداحافظی میکنی افسار اسبو از درخت باز میکنی میپری روش میری خونه. زیبا نیس واقعا.
هیچکی مثل موسیقی آدم رو درک نمیکنه..هیچکی
حداقل برم نیویورک پلیس شم بهم اسب بدن
هیچکی مثل موسیقی آدم رو درک نمیکنه..هیچکی
خیلی خلاصه :
از 87 مسیر زندگی 180 درجه عوض،( از صفر صفر برای من شروع شد)
از 91 به مدت دو سالش یه ضرر مالی، همش باهام بود و فکر پرداخت اون ، جوری که هرشب کابوسم بود، وفکر بودم
از اون موقه حتی موقع خوابم دندونام به هم فشار می دادم ( غیر عمدی)
ولی پایان سال 92 مشکل حل شد و سال 93 تا الان شرایط کم کم داره بر می گرده به حالت قبل سال 91 .
یه چیز می گم فقط در وصف صابر
( هوی صابر پرو فقط نشو)
نصف بازدید کنندگان این تالار مدیون پست هات هستن
باز هم نصف اعضا، جدید بخاطر لینک کردن پست هات هستن که بتونند بخونند
و باز هم نصف این اعضا بخاطر خوندن جدید ترین ها اینجان
و بازهم خودت بخاطر همین کارا مقام اول لایم (تشکر) را داری
.
.
.
بسته دیگه ، جنبه نداری بیشتر نمی نویسم
ولی در کل کارت عالیه، بخصوص امروز که من اصلا حال ندارم ، تو اعزای دنونم هستم
میگه زن وشوهرومادرشوهرداشتن تلویزیون میدیدن،،زنه گفته میرم اتاقم درازبکشم،بعدازکمی شوهرازمادرش اجازه میگیره بره سری به زنش بزنه،،،،بعدازرفتن برگشتنش طول کشیدوزیپ شلوارش بازبودمادرش پرسیدبدنباشه حال زنت،،،گفت یکمی سرفه میکردوتبش بالابودودواش دادم وانشاالله بهترمیشه مادرش گفته پس درداروخانه روببند
در حال حاضر 14 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 14 مهمان ها)