نوشته اصلی توسط mojtaba00222
جوووووووووووووووووووووون
جوووووووووووووووووووووون
شیخ دیگه ادعایی خدایی کردی تموم شد و رفت
منم اولین بنده ی همجنس بازت هستم
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
پیشاپیش روز ۱۷ می، روز جهانی مبارزه با همجنسگراستیزی رو به خودم تبریک میگم
اینم واسه خودم
فک کن یه لحظه ، الان اگه یه کسایی تو رو ببرن تو یه زندانایی و یه شیشه نوشابه هایی رو تو یه جاهاییت فرو بکنن تو بجای عاخ عاخ میگی جوووون جووووون محکمتر فروم کن
چه حرصی ازشون در میاری با این مبارزت
پس تو سرت اینجا گرمه و حواست به بنده هات نیست هاااا؟
یا همین هفته یکم خوشبختی نثارم میکنی یا من دیگه اینجا جوک نمیزارم ، دیگه خود دانی
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
همین خوبه
فک کن یه لحظه ، الان اگه یه کسایی تو رو ببرن تو یه زندانایی و یه شیشه نوشابه هایی رو تو یه جاهاییت فرو بکنن تو بجای عاخ عاخ میگی جوووون جووووون محکمتر فروم کن
چه حرصی ازشون در میاری با این مبارزت
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
که رمز توست ایستاده دادنهمین خوبه
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
مگه کارم نداشتی؟؟؟؟
جوووووووووووووووووووووون
فدایی داری من کوچیکتمشیخ دیگه ادعایی خدایی کردی تموم شد و رفت
منم اولین بنده ی همجنس بازت هستم
بیا قم خودم بهت میدم خوشبختی
فک کن یه لحظه ، الان اگه یه کسایی تو رو ببرن تو یه زندانایی و یه شیشه نوشابه هایی رو تو یه جاهاییت فرو بکنن تو بجای عاخ عاخ میگی جوووون جووووون محکمتر فروم کن
چه حرصی ازشون در میاری با این مبارزت
پس تو سرت اینجا گرمه و حواست به بنده هات نیست هاااا؟
یا همین هفته یکم خوشبختی نثارم میکنی یا من دیگه اینجا جوک نمیزارم ، دیگه خود دانی
منِ خانه به دوش غم سیلاب ندارمکه رمز توست ایستاده دادن
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود*** به هر درش که بخوانند بی خبر نرود
طمع در آن لب شیرین نکردنم اَولی*** ولی چگونه مگس از پی شکر نرود
سواد دیده ی غمدیده ام به اشک مَشوی*** که نقش خال توام هرگز از نظر نرود
ز من چو باد صبا بوی خود دریغ مدار*** چرا که بی سر زلف توام به سر نرود
دلا مباش چنین هرزه گرد و هر جایی*** که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود
مکن به چشم حقارت نگاه در من مست*** که آبروی شریعت بدین قدر نرود
من گدا هوس سر و قامتی دارم*** که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود
تو کز مکارم اخلاق، عالمی دگری*** وفای عهد من از خاطرت به در نرود
سیاه نامه تر از خود کسی نمی بینم*** چگونه چون قلم دود دل به سر نرود
به تاج هدهدم از ره مبر که باز سفید*** چو با شه در پی هر صید مختصر نرود
بیار باده و اول به دست حافظ ده*** به شرط آنکه ز مجلس سخن به در نرود
یه امروزی من سرکار نرفتم هیشکی اینجا نیست
فعلا تا بعد شاد باشید
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 40 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 40 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
