[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
100% بخووووووووونید :دختری سوار تاكسي شد و کنار يك روحاني جوان و زيبا نشست او به روحاني نظر داشت ولی روحاني جوان از قصد دختر با خبرشد و زود پیاده شد... راننده تاكسي که متوجه شده بود به دختر جوان گفت: روحاني شبها درقبرستانی مشغول عبادت است..تو امشب با لباس فرشتها برو و بگو من از طرف خدا آمده ام... دختر جوان رفت و نصفه شب که روحاني مشغول دعا بود به پیش او رفت و درخواست خود را در لباس فرشته گفت... روحاني با هزار زور قبول کرد.. وقتی که کارشون تموم شد دختر ماسک خود را برداشت و گفت: سوپرایز... ! من همون دختر توی تاكسيم....!!!! روحاني هم ماسک خود را برداشت و گفت: زرشک!!! منم راننده تاكسيم..!!!
درسته که یوز ایرانی در حال انقراضه...
اما پفیوز ایرانی شدیدا در حال افزایشه!!!
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
یه آقایی برای اصلاح میره سلمونی و میگه:
" سخت ترین جای ریش من برای تراشیدن، گونه هامه. "
سلمونی میره یک توپ کوچیک چوبی میاره و میده
آقا بزاره تو لُپــش!
بعد از اصلاح آقا که میبینه ریششو خیلی تمیز و از ته زده میگه:
... دمت گرم داداش،خیلی حال دادی!
ولی اگه اشتباهی من این توپو قورت داده بودم چی؟
سلمونی با لبخند میگه :
" اشکالی نداشت، میتونستی روز بعد مثل همه،
.... واسم پسش بیاری !!!
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
خوشم مياد هيچوقت سوژه هامون تموم نميشه تا ممه داشت لوس ميشد سري لامپ اومد وسط سوژه جديد شد
برا ما پسرا كه بد نشد چون از اين به بعد ميدونيم براي تولد يا ولنتاين چي هديه بديم
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
در حال حاضر 112 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 112 مهمان ها)