☺ تاپیک شادی ☺ : جملات کوتاه + ترول + پیامک و سرگرمی + آپدیت

[rebasss]

به دختره میگم اهل ســــ/کسی؟ میگه با اینکه امروزی فکر میکنم ولی یه چهارچوب هایی برای خودم دارم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ناهار دعوتش کردم خونمون، جوری رو تخت لختم کرد که هنوز فکر میکنم چهارچوب تو کــــ/ونمه!!!!!

[rebasss]

سه تا لاکپشت شیرازی تصمیم گرفتن برن جنگل شمال چیپس بخورن
بعداز هفت سال میرسن شمال در پاکتو باز میکنن میبینن ماست یادشون رفته، به دوستشون میگن تو برگرد بیار!
میگه :خودتون برید! سه سال بحث میکنن تا راضی میشه میگه من برم خداوکیلی نمیخورین؟
دوستاش میگن نه ناموسأ !
بعد لاکپشتِ سوم راه میفته و میره
هفت سال میگذره نمیاد،چهارده سال میگذره نمیاد، بیست ویک سال میگذره نمیاد لاکپشت اولی به دومی میگه بیا بخوریم بابا این نیومد
یهو لاکپشت سومیه از پشت درخت میاد بیرون میگه:
دیدین گفتم کثافتا؟دیدین گفتم اگه من برم میخورین؟من نمیرم!!!!!!!!

[rebasss]

زن ﺑﺎﺱ ﺗﺎ ﻋﺸﻘﺶ ﭘﺴﺖ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ ﺑﯿﺎﺩ ﺯﯾﺮﺵ ﮐﺎﻣﻨﺖ
ﺑﺬﺍﺭﻩ ..“ ﺍﯾﻦ پسره ﺻﺎﺣﺐ ﺩﺍﺭﻩ “ ﻟﻄﻔﺎ ﺑﯽ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻻﯾﮏ ﮐﻨﯿﺪ !
.
خانوووووووووومم ﮐﻮﺷﯽ ﺑﯿﺎﺑﻨﻮﯾﺲ ﺩﯾﮕﻪ ..!!
خااااااااااااااانومم
ﻧﯿﺲ؟ ﻧﻤﯿﺎﯼ؟؟
!!ﺧﺐ ﭘﺲ ﺑﺎ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻻﯾﮏ ﮐﻨﯿﺪ ﺗﺎ ﭼﺸﺶ ﺩﺭﺁﺩ

[rebasss]

امروز به دوستم ميگم چرا زن نميگيري؟؟؟؟
برگشته ميگه :
دوست دخترامو چيكار كنم؟؟؟؟
اشك تو چشمام حلقه زد.يه همچين ادمايم ما
حالا هي بگيد پسرا بدن.ما داريم خودمونو فدا ميكنيم ولي شما چي؟؟؟؟
اولين نفري كه بهتون پيشنهاد ازدواج ميده مي پريد بغلش

[rebasss]

هر کی لایک نکنه ایشالله هیچ شب جمعه ای اینا رو نشنوه
بزار لای ســـ/ینه هام
بزار تو دهنم
باشه فقط یواش
باسه پوستت خوبه
چشاتو ببند َ
حالا یه استایل دیگه

[rebasss]

ﭘﺮ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺗﺮﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﭘﺴﺮﺍ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﻣﻌﻠﻢ ﺩﯾﻨﯽ .........
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺁﻗﺎ ﺻﯿﻐﻪ ﺭﻭ ﺧﻮﺩﻣﻮﻧَﻢ ﻣﯿﺘﻮﻧﯿﻢ ﺑﺨﻮﻧﯿﻢ؟

[rebasss]

ﻗﺒﻠﻨﺎ ﺗﻮﯼ ﻫﺮ ﺧﺎﻧﺪﺍﻧﯽ ﻫﻤﻪ ﻋﻼﻑ ﺑﻮﺩﻥ
ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﮐﺎﺭﻩ …
.
.
.
ﺍﻻﻥ ﺗﻮﯼ ﻫﺮ ﺧﺎﻧﺪﺍﻧﯽ ﻫﻤﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ
ﻫﺴﺘﻦ ﻭ ﻋﻼﻑ ﻭ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﻫﻤﻪ ﮐﺎﺭﻩ !

[rebasss]

اﻣﺮﻭﺯ ﺩﻭﺑﻟﻪ ﭘﺎﺭﮎ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ .. .
ﯾﻬﻮ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺑﻠﻨﺪﮔﻮ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ ... ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﭘﮋﻭ
.
.
.
.
.
.
.
ﺁﺏ ﺩﻫﻨﻤﻮ ﻗﻮﺭﺕ ﺩﺍﺩﻡ ... ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻭﺍﻧﺘﻪ ... ﻣﯿﮕﻪ :
ﺧﺮﺑﺰﻩ ﻣﺸﻬﺪ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﯿﺎ ﺑﺨﺮ ...
ﻣﺮﺗﯿﮑﻪ ﺍﻻﺍﺍﺍﻍ

[rebasss]

[rebasss]

یک یادی هم بکنیم از سروش صحت عزیز

اجسام از آنچه در آينه مي‌بينيد به شما نزديك‌ترند

راننده تاكسي مرد پا به سن گذاشته چاقي بود كه كه با سر و صداي زياد و به سختي نفس مي‌كشيد و با هر نفسي، شكم بزرگش تا نزديك فرمان بالا مي‌آمد. زيرچشمي به راننده كه به شدت من را ياد يكي از دوستان دوره دبستانم مي‌انداخت، نگاه مي‌كردم. راننده پير آنقدر شبيه دوستم بود كه به راحتي مي‌توانست پدر يا عموي دوستم باشد. راننده متوجه نگاهم شد و او هم به من نگاه كرد.لبخند زدم، راننده هم لبخند زد. به راننده گفتم: «من بچگي‌هام يه دوستي داشتم كه خيلي شبيه شما بود.»راننده نگاهم كرد و گفت: «اِ...?من از اولي كه سوار ماشين شدي گفتم چقدر قيافت آشناست، ولي باورم نمي‌شد اينقدر پير شده باشي.»
گفتم: «پير شدم؟»
راننده گفت: «خيلي... چي كار كردي با خودت؟» به آينه بغل نگاه كردم مردي با ريش و موي سفيد و صورتي پر از چين و چروك كنار راننده نشسته بود.
سروش صحت soroush sehat