مورد داشتیم حاج عاغا رو منبر گفته: شب جمعه ها دعا نکنید چون اونقدر پا روهواست که خدا دستارو نمی بینه
مورد داشتیم حاج عاغا رو منبر گفته: شب جمعه ها دعا نکنید چون اونقدر پا روهواست که خدا دستارو نمی بینه
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
یکی از ابشن هایی که ما داریم اینه که
:
اگه یوقت رفتین تو اتاق بچتون ، دیدین داره با دقت به دسکتاپ خالی نیگا میکنه . . .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
چیزی نپرسین ، فقط بخوابونین زیر گوشش ! ! صدا سگ بده
ما خودمون جاکش عالم بودیم باوووووو
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
ﻣﺮﯾﺪﯼ ﺍﺯ ﺷﯿﺦ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﯾﺎ ﺷﯿﺦ ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﻭﻗﺖ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺗﻨﮓ ﺑﺎﺷﺪ ﺁﯾﺎ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻣﻤﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎﺱ ﺟﺎﯾﺰ ﺍﺳﺖ ؟
ﺷﯿﺦ ﯾﮏ ﮐﻒ ﮔﺮﮔﯽ ﺣﻮﺍﻟﻪ ﻣﺮﯾﺪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺧﺎﮎ ﺑﺮ ﺳﺮﺕ ، ﺁﯾﺎ ﺍﮔﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺗﻨﮓ ﺑﺎﺷﺪ ،
ﺳﺎﻧﺪﻭﯾﭻ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮐﺎﻏﺬﺵ ﻣﯿﺨﻮﺭﯼ ؟ . . .
ﻣﺮﯾﺪ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﻗﺎﻧﻊ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺧﺸﺘﮏ ﺑﻪ ﺧﺸﺘﮏ ﺁﻓﺮﯾﻦ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﮐﺮﺩ ...
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
نمیدونم چرا از اولین کسی که کشف کرد جای نون،سیب زمینی بندازه ته قابلمه پر ماکارونی تقدیر نشد!؟
فقط ادیسون،گراهام بل مخترعن! اون توله سگه!؟
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
دهه شصت این دختر دانشجو ها کلاسورو میگرفتن رو ممه هاشون که معلوم نشه.
دانشجوهای الان بند کیف رو کج میندازن لای ممه ها که قشنگتر معلوم بشه
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﮕﻪ ﺗﻮ ﯾﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ :
ﮐﻠﯿﻪ ﯼ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﻋﺸﻖ ﻭﺭﺯﯾﺪﻥ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ
ﮔﻔﺘﻢ ﺁﺭﻩ ﺧﺐ !
ﻣﯿﮕﻪ ﺧﺐ ﭼﺮﺍ ﮐﻠﯿﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﻥ ؟ |:
من
انسانها
کلیه های من
کلیه انسانها
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
ﻪ ﭘﺘﻮ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺠﺮﺩﯾﻤﻪ
2 ﺳﺎﻟﻪ ﻧﺸﺴﺘﻤﺶ
ﺭﻭ ﺩﺧﺘﺮﻩ 5 ﺳﺎﻟﻪ ﺑﮑﺸﯿﺶ ﺑﺎﺭﺩﺍﺭ ﻣﯿﺸﻪ
ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻥ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﮐﻦ ﻭ ﺍﯾﻨﺎ ﻋﺮﺽ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺍﻟﺒﺘﻪ
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
درسم که تموم شد یه روز همینجوری رفتم دانشگاه سر یه کلاس نشستم :
ﺳﺮﻛﻼﺱ ﺍﺳﺘﺎﺩﻩ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ :
ﺷﻤﺎ ﮐﻪ ﻧﯿﺸﺖ ﺑﺎﺯﻩ ﭘﺎﺷﻮ ﺑﺮﻭ ﺗﺨﺘﻪ ﺭﻭ ﭘﺎﮎ ﮐﻦ ,
ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻤﯿﺮﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ !!!
ﮔﻔﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ ؟ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﺮﯼ ؟ ﻣﯿﮕﻢ ﭘﺎﺷﻮ ﺗﺨﺘﻪ
ﺭﻭ ﭘﺎﮎ ﮐﻦ
ﻣﻨﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ ﮔﻔﺘﻢ :
ﺩﻭﺱ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﮐﻼﺳﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ
ﺻﺤﻨﻪ ﺑﺒﯿﻨﻦ !!!
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺯﺩﻥ ﺯﯾﺮ ﺧﻨﺪﻩ ....
ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻼﻓﯽ ﮐﻨﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ ﭘﺎﯼ ﺗﺨﺘﻪ
ﮔﻔﺖ :
ﺧﻮﺷﮕﻞ ﭘﺴﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺗﻨﺘﻪ ﻣﺮﺩﻭﻧﻪ ﺵ
ﻫﻢ ﻫﺴﺖ؟؟؟
ﻣﻨﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﯾﻠﮑﺲ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺍﮔﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺷﻮﻫﺮﺗﻮﻥ
ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﺪ
ﺳﺎﯾﺰﺵ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪﻩ !!!
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮐﻼﺱ ﺗﺮﮐﯿﺪ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ
ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ ﺣﺎﻻ ﺧﻮﺩﺕ ﺣﺬﻑ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﯾﺎ
ﻣﻦ ﺣﺬﻓﺖ
ﮐﻨﻢ؟؟؟
ﻣﻨﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺟﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﻫﯿﭻ
ﻓﺮﻗﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ﺍﺳﺘﺎﺩ !!!
ﺣﺴﺎﺑﯽ ﻗﺎﻃﯽ ﮐﺮﺩ ﺭﻓﺖ ﺳﻤﺖ ﻟﯿﺴﺖ ﮔﻔﺖ ﺍﺳﻤﺖ
ﭼﯿﻪ ﺑﻠﺒﻞ
ﺯﺑﻮﻥ؟؟؟
ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻮﭼﯿﮑﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﻣﯿﺪ ﻫﺴﺘﻢ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻟﯿﺴﺖ
ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ
ﮔﻔﺖ :
ﺍﻣﯿﺪﻩ ﭼﯽ؟؟؟
ﻣﻨﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺪﯼ ﺻﺪﺍﻣﻮ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﮔﻔﺘﻢ
امیــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــد جهان !!!!
ﮐﻼﺱ ﺭﻓﺖ ﺭﻭ ﻫﻮﺍ ,
ﻣﺎﮊﯾﮑﺸﻮ ﭘﺮﺕ ﮐﺮﺩ ﺟﺎﺧﺎﻟﯽ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﺯ ﺑﺎﻻ ﺳﺮﻡ ﺭﺩ
ﺷﺪ ﻭ ﺩﻭﯾﺪﻡ
ﺩﺭ ﮐﻼﺱ ﻭ ﺑﺴﺘﻢ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻡ !!!
ﻭ ﻫﻨﻮﺯﻡ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩﻡ.....
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
در آخرین همایشی که در آن سخنرانی میکردم یکی از مریدان سوالی طرح کرد با این مضمون که " امروزه بزرگترین چالش در جوامع بشری که جوانان را گریبان گیر خود کرده اعتیاد است و ما همواره میشنویم که در کشورمان اعتیاد مانند پیچکی هر روز شاخ و برگ میگیرد و کسی جلودارش نیست " یا شیخ چگونه ریشه اعتیاد را خشک کنیم؟
گفتم : با حوله...
مرید با عن یکی شد و خشتک دریده بطوریکه تشکیلاتش معلق بین زمین و آسمان بود مجلس را ترک گفت...
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
"همسایه ها"
همسایههای سادهای داریم:
فوتبال تماشا میکنند،
تخمه میشکنند
و با گُل زدن هر تیمی جیغ میکشند.
تنها کابوسشان دفترچههای قسطِ آنهاست
و میتوانند ساعتها حرف بزنند
بدون این که بهراستی حرفی زده باشند.
در صفِ بنزین چهگوارا میشوند،
وقتِ رد شدن از چهارراهها
به پاسبانها لبخندهای شش در چهار میزنند
از ترسِ جریمه شدن
و تنها اعتراضشان
به افزایش قیمتِ وایگراست!
برای ماشینهای قسطیشان
تخممرغ میشکنند،
به جادو جمبل معتقدند
و شب به شب خوابِ آنتالیا میبینند.
هر هفته همسرانشان را به آرایشگاه میفرستند
با این امید که یکبار
جنیفر لوپز از آرایشگاه به خانه برگردد
و از سیاست همانقدر وحشت دارند
که از عقرب!
همسایههای سادهای داریم:
ساده به دنیا میآیند،
ساده سواری میدهند
و ساده میمیرند...// یغما گلرویی
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
در حال حاضر 68 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 68 مهمان ها)