بچه که بودم فکر می کردم
این برچسب های تبلیغاتی که روی در خونه ها می چسبونن یه چیزی توی مایه مدال ژنرالهاست !!!هر کی بیشتر داشته باشه وضعش بهتره هی می رفتم برچسب همسایه ها رو می شمردم که یه وقت اضافه تر از ما نباشه !!!
بچه که بودم فکر می کردم
این برچسب های تبلیغاتی که روی در خونه ها می چسبونن یه چیزی توی مایه مدال ژنرالهاست !!!هر کی بیشتر داشته باشه وضعش بهتره هی می رفتم برچسب همسایه ها رو می شمردم که یه وقت اضافه تر از ما نباشه !!!
با دوستم دعوام شد
در اولین اقدام انتقام جویانه شماره موبایلشو دادم به عنوان فروشنده گوسفند زنده تو نیازمندی ها چاپ کنن
بدترین غلط دنیا خوردن اشتباهی پرتغال بعد از مسواک زدنه لا مصصصصب بد طعمیه!!!!!!
یه بار از مسیری پیاده داشتم می رفتم خونه دوستم، رسیدم سر کوچشون دیدم ورود ممنوعه. رفتم از یه چهارراه بالاتر دور زدم از سر کوچشون وارد شدم!
کلاس اول دبستان بودم تحت تاثیر این حرفا که نباید به غریبه آدرس خونتون رو بدید، روز اول به راننده سرویس آدرس اشتباهی دادم و از یه مسیری الکی تا خونه پیاده رفتم و تازه فرداش موقعی که سرویس دنبالم نیومد تازه شاهکارم معلوم شد برای خانواده
معلم دوم دبستانم می گفت املا ها رو خودتون بنویسید که من با دوربین مخفیا می بینم کی به حرفام گوش می ده …ازون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه های خونه و سوال های مشکوک از مامان بابام:امروز کی اومد؟ کی رفت؟ به کودوم وسیله ها دست زد؟
بیشترم به دریچه کولر شک داشتم
دوران راهنمایی روز معلم همه تخم مرغ آورده بودن که توش پر گل بود منم یه تخم مرغ خام آورده بودم که بزنم بخندیم! معلم اومد داخل همه سرو صدا کردن و شادی کردن تخم مرغارو میزدن به تخته منم این وسط تخم مرغو زدم به تخته ! ترکید رو تخته پاشید همه جا ، رو لباس معلمم ریخت ! سریع گفت کی بود ؟!!؟ هیچکی هیچی نگفت با این که میدونستن کار منه خلاصه از ته کلاس ۴ – ۵ نفر شلوغو آورد بیرون زدشون ولی نگفتن کار من بود ! چون شاگرد زرنگیم بودم معلمه شک نمیکرد بهم !
وقتی از کلاس اومدیم بیرون تا دو کیلومتر به صورت چهار نعل فرار کردم آخرم سر کوچه گرفتن زدنم ….
یه بار پسر همسایه چهارسالمونو با باباش تو خیابون دیدم گفتم سلام نوید چطوری؟
دیدم بچهه تحویلم نگرفت باباهه خندید
اومدم خونه به مامانم گفتم نوید ماشالا چقد بزرگ شده!
مامان گفت نوید کیه؟
گفتم: پسر آقای …
گفت اون اسمش پارساست اسم باباش نویده [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
بچه که بودم یه بار با آجر زدم تو سر یکی از بچه های اقوام , تا ببینم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها می چرخه یا نه!!!!!
تازه هی چند بارم پشت سر هم این کار و کردم , چون هر چی می زدم اتفاقی نمی افتاد!!!![فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
حیف نون به دکتر خانوادگیشون زنگ میزنه میگه : آقای دکتر بابام خیلی حالش بده ، بیاین معاینه اش کنین دکتر میگه : من پرونده باباتو خوندم ، چیزیش نیست ، خیالاتی شده فکر می کنه مریضه ! جای نگرانی نیست !بعد یه هفته دکتره زنگ میزنه به حیف نون میپرسه : بابات چطوره ؟حالش خوبه الان ؟؟؟؟حیف نون : والله نمیدونم آقای دکتر ، از دیروز تا حالا خیال می کنه مرده !!!!
در حال حاضر 28 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 28 مهمان ها)